Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

گزارش اختصاصی صبح آمل از برگزاری همایش جهانی حضرت علی اصغر(ع) در آمل آب بود که خود را از آبرو انداخت

امروز صحبت از آبروداری است آبروی دردانه هایی که قرار است نذر علی اصغر شوند و شفاعت مادران و پدرانشان را بکنند. امروز اینجا صحبت از دست های کوچکی است که قرار است گره های بزرگی را باز کنند اینجا بچه ها شفاعت بزرگترها را می کنند و مادرانشان را واسطه می کنند تا خانم رباب نگاهی کوچک به آنان
بیندازد.
بگذار اندوهم را خواب کنم و از ماهی های بیرون از آب چیزی نگویم. تشنگی ات را پنهان کن. امروز تشنگی تازه به دنیا می آید و آب برای همیشه تلخ می شود. چه تقدیری داشتی طفل آفتاب من، درست لحظه ای آمدی که زمین در تیر رس نگاه سرد زمستان بود و تاریخ در آستانه یک اتفاق سرخ. قنداقه ات احرامت شد و نیمه راه تقدیر این شد که پدر حج نیمه تمامش را کربلا کامل کند. در این راه بسیاری بابا را که باطن کعبه بود رها کردند و مسافر کربلا نشدند اما تو پشت به قبله قبیله نکردی تا در کربلا حاجی شوی و شش ماه برایت کافی بود تا کربلایی شوی.
همه تاریخ را با قلب شش ماه ات تکان دادی و یک گام بر داشتی و به ملکوت رسیدی. علی اصغر بودی اما دلت بزرگ بود و گام هایت بلند برای عروج به ملکوت و خدا خواست که بیایی و تو آمدی و اتفاق افتادی و چشم به راه یک روز ماندی روزی که قنداقه امروز و لباس احرام فردایت بوی شهادت بگیرد.
این قوم همیشه عقده ای در دل خود داشت و شش ماهه و شصت ساله برایش فرقی نداشت و در یک کلام با نام علی مشکل داشت. مانده بود که چه جوابی به مادر چشم به راه دهد آخر پسر را از حرم برد که سیراب کند. همه جا تیره و تار شد و شرف الهی به یکباره پاره گردید. دو قدم به سمت خیمه بر می داشت و دو قدم بر می گشت. بارها روی زمین افتاد ولی دوباره بر خاست و عاقبت پیکر نهیف طفل را به خاک سپرد اما چشم ناپاک یک هرزه به دفن علی اصغر بود و بعد آنکه تمام شهدا را بردند، بعد آنکه سر امام شهدا را به روی نیزه کردند و همه اهل حرم و گاهواره علی و مشک و علم غارت شد، بعد آنکه تن شاه به گودال افتاد و زینبش خود را بر بدن زخمی و پامال شده از سم اسبان انداخت، هرزه ای آمد و در پشت حرم بر سر غارت قنداق علی دعوا سر گرفت و رباب بر سر و سینه می زد و کمر عمه سادات از این غم عظیم دو تا شد وقتی بدنش را از دل خاک بیرون آوردند، بین لشگریان بر سر گهواره علی اصغر دعوا شد و رباب با حرمله آواره صحرا گشت، اصغر چه رعنا شده بود و قد و بالایش اندازه عمویش سقا و خنده های آخرش روی نیزه چه زیبا. این نالۀ شکستۀ یک مادر خسته است؛ آن مادری که شیر ندارد تا به طفلش دهد.
اینجا گذر زمان و خستگی معنی ندارد و دل همه سراسر شور حسینی است. گویا امروز روز متمایزی است صدای قدمها بیشتر و حال و هوا عوض شده و من چند کیلومتر بیشتر با مکان برگزاری یادواره علی اصغر مسجد و حسینیه سید حسن ولی فاصله ندارم. هر چه نزدیکتر می شوم خدا قوت زائران و مادران بچه به بغلی را می شنوم که تمام شب را به عشق آقازاده والامقام نخوابیدند. میان جمعیت نزدیک به ایستگاه نذورات چشمم به پسر بچه ای می افتد که با حسرت به عکس بالای سرم که تمثال مبارک آقا علی اصغر است نگاه می کند و میان شلوغی جمعیت پنهان می شود و به آن سوی جایگاه اجرای برنامه می رود اما دیر رسید و سیل خروشانی را دید که در حال بازگشت بودند. به سمتش رفتم و از او خواستم که حرف دلش را نه به من بلکه به همان آقازاده عزیزی که با دستان کوچکش اما گره های کور را باز می کند بزند. نگاهم کرد و گفت که چه بشود پرسیدم برای چه آمدی با که کار داری؟ بغضش ترکید و دو دستش را روی سرش گرفت و میان هق هق گریه بریده بریده گفت آقا جان: مشکل پدرمو حل کن اسمم آقا ابوالفضل حیدری هست. به پدرم کمک کن و آبروشو بخر. فدایت شوم علی اصغر من فقط 7 سالم هست به آبروی ما رحم کن.
ای حضرت علی اصغر عزیز کوچکترین شهید کربلا امروز برای اولین بار توانستم به نحوی درکت کنم. هنگامی که تشنگی یک کودک را می بینم اما من می دانم که دیگر تشنه نیستی و اباعبدا… نگران تشنگی تو نیست در بهشت با لذت بمان.
سلام آقاجان برای عاقبت به خیری پسرم به شما رو آوردم ازت می خواهم محافشون باشی و تو راهی که انتخاب کردم ثابت قدم باشم تا پسرم حافظ کل و عامل به قرآن باشد.
یا علی اصغر
ضامنم پیش خدا باش که من امسال حامله شوم و خدا فرزند سالم و صالح به من عطا کند.
سلام آقا علی اصغر یه مشکلی دارم می خوام ازت حاجتمو روا کنی. شوهرم خوب بشه و کار خوب پیدا کنه و دست از این کاراش برداره یه دونه پسرم رو برام نگه دار قسط خونم داده بشه.
سلام آقا کوچولو گل سر سبد شهدای کربلا: همیشه با یاد تو دلم پر خون و چشمم پر اشک می شود. قربان دل بزرگت. سید محمد فاطمی
یا حضرت علی اصغر(ع)
فدای گلوی بریده ات ای آقا جان با دست های کوچکت چه حاجت ها دادی. ممنونم اقاجان حاجت آقا امام زمان(عج) حاجت همه شیعیان و عاقبت به خیری همه شیعیان و شفای مریضان التماس دعا آقا جان.
ای شاهزاده عالی مقام
همه فرزندان را در همه ملت ها همیشه صحیح و سالم در پناه خودت نگه دار. هیچ مادری داغ فرزند نبیند یا علی اصغر به دل مادر بنیتا آرامش بده.
یا علی اصغر از تو می خواهم خاله مریضم بچه دار شود و بچه اش برایش بماند. مریضی پدر و مادرم شفا بگیره و من هم همینطور. مریضی های همه درمان شود و من در درس هایم موفق و مادرم پسر دار شود.
خدایا بچه دختر عموم از تو می خوام شفای مریضی مشکل زندگی خودم خدایا یا علی اصغر امام حسین حاجتمو تا سال دیگه ازت می خوام.
السلام علیک یا حضرت علی اصغر(ع)
برآورده شدن حاجت برادرم شفای کاملش، بر طرف شدن وسواسش، شفای آرش، بر طرف شدن مشکل امیر، بخت گشایی خودم به بهترین نحو بهترین شکل و عالی ترین نحو در کنار امیر خوشبخت و سعادتمند باشم.
محمدرضا نوشت؛ سلام به لب تشنه امام حسین(ع) یا حضرت علی اصغر انشاءا… چشم من خوب بشه.
خاک پایتم رهایم نکن با یک امیدی آمدم این امید را از من نگیر ای طفل شش ماهه و ای حاجی کربلایی.
یا حضرت علی اصغر تمام بی اولادها بچه دار شوند و رحمی به خواهرم مریم نیز بنما و یک پسر خوب به او بده تمام بیمارها شفا بگیرند بیماری من و همسرم را شفا بده.
یا حضرت علی اصغر حاجت قبلی من رو بر آورده کن یه کوچولو ناز بهم بده امیدم را نا امید نکن سلامتی خودم و شوهرم و خانواده ام.
اقاجان از شاکی من رضایت بگیر مریضم رو شفا بده دخترم را بچه دار کن.
السلام علیک علی اصغر باب الحوائج ای کوچولو امام حسین حاجت دختر منو بده مگه باب الحوائج نیستی حاجت بچه منو بده تو رو به خدا قسم عاقبت بخیر باشه ناامید نکن دختر من دلبندم ناامید نکن یا علی اصغر التماس دعا.
یا علی اصغر باب الحوائج کمک کن حاجت داداشم بر آورده شود. یک دختر خوب نصیبش شود حاجت همه حاجتمندان برآورده شود انشاءا… حاجت خودم هم بر آورده شود.
سلام آقای کوچک من. مادرم و پسرم حسین نذر تو پناهش باش آقای کوچک مدیونتم تا قیامت.
باب الحوائج کوچک می دانم معرفتت بزرگ است آقای ما «سید علی خامنه ای» را دریاب. رقیه آهنگر «انتظامات»
یا حضرت علی اصغر به خونی که از گلویت به ناحق ریخته شد مواظب همه بچه ها باش مواظب منم باش.
سلام بر حسین(ع) و علی ابن الحسین و ابوالفضل(ع) و زینب کبری(س)و حضرت علی اصغر شهید و شهدای کربلا
یا حضرت علی اصغر(ع) از شما می خواهم که محمد و حسام من هدایت شوند و به راه خلاف نروند و توی درس های شان جدی باشند و حسام عضو تیم ملی والیبال جوانان کشور شود و دخترم به سلامتی زایمان کند و در زندگی خودش موفق شود و حدیثه در زندگی اش خوشبخت شود.
یا علی اصغر جان؛ چشمهای من و بچه ام را سالم کن.
یا حضرت علی اصغر خیلی دلتنگ کربلاتم آرزوی من و خانواده ام را برآورده کن تا بتوانم قبر شش گوشه را بغل کنم.
یا علی اصغر امام حسین(ع) انشاءا… امسال با عزیزم ازدواج کنم.
سلام به طفل تشنه کربلا علی اصغر(ع) آرزو دارم همه مریض های اسلام شفا بگیرن مادر من هم شفا بدهید.
علی اصغر جان؛ تو را به گلوی بریده ات تو را به عمو عباست قسم فرزند سالم و صالح به من عطا کن.

اشتراک گذاری این مطلب در :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در ادامه , بخوانید ....

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری این مطلب در :

گفتگوی اختصاصی صبح آمل با خانم مهندس سمانه هندویی معاونت مالی و اداری شرکت های گروه هندویی و عضو هیئت امنای شهرک شهدای تشبندان محمودآباد: واقعیت این است که در دنیای امروز ‌ صدای مردان چنان بلند شده است که گاهی، شاید برای ایجاد تعادل، باید از مردها خواست تا کمی سکوت کنند تا صدای زنان موفق دنیا بهتر شنیده شود