Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

گفتگوی اختصاصی صبح آمل با آقا و خانم صادقی هنرمندان فعال در عرصه “نمد مالی” “نمد مالی” حرفه ای در دست فراموشی

چندی پیش در نمایشگاه تخصصی صنایع دستی که در آمل برگزار شد، با همت خانم علائی مسئول بخش صنایع دستی اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان آمل تعدادی غرفه به صورت رایگان در اختیار هنرمندان بومی قرار گرفت تا به معرفی سازه های دستی خود بپردازند و در این میان یکی از غرفه ها عجیب نظرم را جلب کرده بود.
فضایی کوچک که از نمد های دست ساز و زیبا پر شده بود و زوجی خوشرو که با حوصله به بازدیدکنندگانِ متعجب راجب کارشان توضیح می دادند. اکثراً باورشان نمی شد که هنوز هم کسی در آمل مشغول این کار باشد. حرفه ای سخت و رو به فراموشی…
آنقدر برایم جالب بود که تصمیم گرفتم از نزدیک با آنها آشنا شوم، مدتی از آن زمان گذشته بود که تماس گرفتم و قرار یک ملاقات را گذاشتم. ظهر بود و آفتاب نه چندان گرم زمستانی می تابید، در خیابان های شهر به دنبال کوچه بهار به راه افتادم، پلاک 8، خانه ای کوچک و اجاره ای که کارگاه نمد مالی بود و صاحب کارگاه عزیزالله صادقی، مردی که دهه پنجاه زندگیش را می گذراند…
همانطور که مشغول کار شده بود، از خودش و زندگیش برایم گفت:
“خانواده”
فرزند اول خانواده ای پر جمعیت هستم، 9 خواهر و برادر دارم. پدرم بر خلاف اجدادش که همگی کشاورز و چوپان بودند، زیر دست یکی از اهالی سراس (از روستاهای استان قزوین) به نام “اوسا ولی” نمد مالی را آموخت و سالها از این طریق امرار معاش کرد.
“نمد مالی سَیار”
پدرم دوره گرد بود و در روستاها کار می کرد، اکثر آنهایی که دام داشتند برای چوپانان خود لباس هایی که به آن “کِردی” می گفتند و برای خانه هایشان فرش های بزرگ نمدی درست می کردند. آن زمان ها نمد مالی شغلی پر طرفدار بود و زمانی که به روستایی می رفتند اتاقی را به آنها اختصاص می دادند و دیگر اهالی روستا که عمدتاً با هم فامیل بودند سفارشات خود را به آنجا می آوردند.
با گذشت زمان و روی کار آمدن موکت و… نمد از رونق افتاد و کم کم رو به فراموشی رفت، پدرم هم الان 83 سال دارد و 15 سالی می شود که به دلیل کهولت سن دیگر کار نمی کند.
“نقطه شروع”
در روستای “کرسی” از توابع بلده شهرستان نور زندگی می کردیم، من تا 15 سالگی در آمل به مدرسه می رفتم اما به دلیل جمعیت زیاد و وضع مالی نابسامان پدرم دیگر ادامه ندادم و ترک تحصیل کردم و از همان زمان نمد مالی را از پدرم آموختم و مشغول شدم.
“تَرک کار”
در 17 سالگی ازدواج کردم و تا زمانی که به خدمت سربازی بروم نمد مالی می کردم، سال 61 درست زمان جنگ به سربازی رفتم و در آبادان و اطراف آن 2 سال خدمت کردم. بعد از خدمت هم چند سالی به همین کار مشغول بودم، سال 74 بود که به آمل آمدیم و من همچنان به صورت سیار نمد مالی می کردم.
آن زمان پشم ها را با وسیله ای به نام ” کمون” حلاجی می کردیم، بعد ها دستگاه خریدیم که کارمان را خیلی راحت تر کرد، اما با از رونق افتادن نمد مالی و نداشتن مکان مناسب این کار، دیگر ادامه ندادم و در برنج فروشی به عنوان شاگرد مشغول کار شدم.
صحبت هایش شیرین بود و من از شنیدنش خسته نمی شدم، همانطور که با لبخندی مهربان حرف می زد با ظرافت خاصی طرح زیبایی را روی قالب پیاده می کرد، طرحی کاملا ذهنی که نشان از خلاقیت و زبده بودنش در کار بود.
برای حلاجی پشم به اتاقی دیگر رفت و سرفه های پی در پی مهمان کارگاه نمد مالی شد. برایم توضیح دادند پشم ها تا زمانی که رویشان آب نریزند و لگد مال نشود خاک دارد و باعث سرفه می شود، خودشان عادت کرده اند و وقتی می خوابند دیگر اثری از سرفه ها نیست اما برای من که برای بار اول تجربه شان می کردم سنگ تمام گذاشتند و یک هفته ای را از خجالتم در آمدند…
حالا نوبت خدیجه هاشمی همسرش بود که برایم حرف بزند، زنی اهل روستای ” ترسا” از توابع بلده شهرستان نور که شب ها به کار های خانه می رسد و غذا می پزد تا صبح با عشق به همراه شوهرش به کارگاه بیاید و مشغول کار شود:
من آن زمان 13 ساله بودم که ازدواج کردیم، سال 61، 3 ماه از رفتن شوهرم به سربازی می گذشت که اولین فرزندم به دنیا آمد، بعد از آن هم خداوند به ما 4 فرزند دیگر عطا کرد که خدا را شکر همه سر و سامان گرفته اند و سر خانه و زندگیشان هستند. 4 نوه دختری و 4 نوه پسری هم داریم.
“شروع دوباره”
با وجود اینکه می دانستم نمد مالی کار بسیار سختی است و حتی فرزاندانم هم به دلیل سختی زیاد علاقه ای به این کار ندارند، از دو سال قبل دامادم آقای صادقی را راضی کردیم که دوباره شروع کند و خودمان هم تا جایی که می توانیم کمکش می کنیم و با لبخندی زیبا ادامه می دهد: بعد از سی و چند سال که همسرش بودم حالا شاگردش شده ام…
“مشقات کار”
از مشقات کار برایم می گوید: از هوای گرم تابستان که نمی توانند کار کنند و از نبودن آفتاب کافی در پاییز و زمستان که روند کار را برایشان کُند می کند، وامی که پس از شروع کار به دنبالش رفتند و می گویند اگر روستا نشین بودند زودتر به آنها تعلق می گرفت و هنوز هم خبری از آن نیست، هزینه های بالا و سختی کار که اگر عشق نبود از ادامه کار باز می ماندند زیرا در مقابل آنهمه زحمت برایشان سود آنچنانی ندارد.
“نمایشگاه”
ادامه می دهد: شرکت در نمایشگاه صنایع دستی با حمایت سازمان میراث در روند کارمان موثر بود، خیلی ها متعجب بودند که ما این روزها در آمل مشغول چنین کاری هستیم و کارمان با اندک استقبالی رو به رو شد، تعدادی همانجا به فروش رسید و تعدادی هم سفارش گرفتیم. اما خوب نیازمند حمایت بیشتری هستیم.
ساعت ها گذشت و آفتاب ظهر جایش را به ماهتاب زمستانی داد و آقای صادقی مهربان و بانو همچنان مشغول کار بودند و سر و رویشان از فعالیت زیاد خیس شده بود.
آقای صادقی نفسی تازه کرد و گفت: درست شدن نمد نیاز به جای گرم دارد، اگر سرد باشد خراب می شود، تابستان ها خوب است اما به دلیل گرمای زیاد نمی توانیم کار کنیم چون اینگونه فعالیت در آن گرما بیمارمان می کند، مگر اینکه بشود در کوهپایه ها کار کرد.
ما تابستان ها را به آماده سازی اولیه مشغولیم و من هم در همان برنج فروشی کار می کنم.
“هفت خان رستم”
بخواهم کلی بگویم برای درست کردن یک نمد باید هفت خان رستم را طی کنیم: اول پشم را بگیریم، جدا کنیم و بشوییم. دوم رنگش کنیم تا برای نقشه آماده شود. سوم نقشه را روی قالب پیاده کنیم. چهارم پشم ها را حلاجی و روی طرح و نقشه بریزیم. پنجم خامه بگیریم. ششم لب گردان کنیم و مرحله آخر، خان هفتم مالیدن نمد است که پس از آن نمد آماده شده و باید پهنش کنیم تا خشک شود.
“مراحل آماده سازی”
پشم های بهاره گوسفندان را می خریم و تیره و روشن را از هم جدا می کنیم و می شوییم، برای مثال اگر 20 کیلو پشم باشد 8 تا 9 کیلوی آن دور ریز است و استفاده نمی شود.
پشم های شسته شده را می گذاریم تا خشک شود و سپس با دست آن را از هم باز می کنیم و بعد در دستگاه حلاجی می کنیم، برای رنگ کردن پشم ها ابتدا دیگ را از آب پر می کنیم و زمانی که به جوش آمد رنگ مورد نظر را که از بازار تهیه می کنیم در آن می ریزیم تا بجوشد، سپس پشم را در دیگ رنگ ریخته و اجازه می دهیم 1 الی 2 ساعت در آن بجوشد تا رنگ را کاملا به خود جذب کند. پس از آن می گذاریم تا کاملا خشک شوند. این پشم های رنگ شده پایه کار هستند و برای طرح و نقشه به کار می روند.
“انواع نمد”
دو مدل نمد داریم یکی ساده است که از ریسمان کردن پشم های رنگی که به آن “مفتول” می گوییم و طرح زدن با آنها درست می شود و دیگری نمدی برجسته است که اصطلاحاً “تَلیک” نامیده می شود و از طرحی که با “پَر” زده شده درست می شود، پَر همان پشم های رنگی است که حلاجی و سابیده شده و به شکل پارچه درآمده و با قیچی به طرح های مختلف برش داده می شود و در نقشه به کار می رود.
“مراحل درست کردن نمد”
برای درست کردن نمد یک متری مقدار تقریبی 3 کیلو پشم استفاده می شود و باید نیمی از روز و شاید بیشتر را کار کنیم و حتما در محیطی گرم این کار را انجام دهیم که ما کارگاه را با بخاری گرم نگه می داریم. ابتدا کیسه ای که اصطلاحاً به آن قالب می گوییم را پهن می کنیم و نقشه را که اغلب ذهنی است ” مگر اینکه طرح خاصی را مشتری سفارش دهد” به وسیله مفتول های رنگی روی آن پیاده می کنیم.
مرحله بعدی حلاجی پشم های روشن و تیره است. پس از حلاجی و باز کردن، پشم های روشن را به وسیله چنگک روی نقشه به طور یکنواخت پهن می کنیم، سپس پشم های تیره که تلفیقی از سیاه و سفید است و به آن ” خلج” می گوییم را نیز به همان صورت روی آن می ریزیم و دوباره پشم های روشن…
دلیل استفاده از پشم خلج قابلیت چسبندگی و در هم تنیدگی بیشتر آن است که استحکام نمد را بیشتر می کند، اما در طرح نهایی اصلا دیده نمی شود.
بعد از اینکه پشم ها به طور یکنواخت در سطح نقشه پهن شدند رویشان آب جوش می ریزیم، این همان مرحله خامه گرفتن است. قبل از اینکه سرد شود قالب را دور چوبی می پیچیم و قالب لوله شده را با طناب محکم می بندیم و حدود 10 الی 20 دقیقه لگدمالش می کنیم تا پشم ها خوب در هم گره بخورند.
سپس آن را باز کرده و پهن و لب گردان می کنیم یعنی لبه ها را بر می گردانیم و به وسیله پشم تنظیمشان می کنیم. دوباره روی آن آب جوش ریخته و مرحله قبل را تکرار می کنیم.
وقتی خوب لگدمال شد نوبت به مرحله آخر می رسد یعنی سائیدن با دست که طی چندین مرحله نمد نیمه آماده را دور پارچه ای پیچیده و به کمک آب جوش که برای مرغوبیت و استحکام بیشتر در آن صابون می اندازند، با دست مالش می دهیم تا به شکل نهایی در آید و این پروسه نیم روزی پایان یابد.
در انتها در صورت وجود نور آفتاب آن را در آفتاب پهن می کنیم تا خشک شود و اگر نبود همان کنار بخاری آن را پهن کرده تا خشک شده و نمدی مرغوب در آید.
این روزها خانم و آقای صادقی سخت مشغول آماده سازی تعدادی نمد برای نمایشگاهی هستند که قرار است برگزار شود. امید دارند تا با فروش بیشتر خستگی این روزها از تنشان به در رود و هم شهری هایمان از این هنر قدیمی و دوست داشتنی استقبال کنند.
“نکته آخر”
مرحله به مرحله کارشان را دیدم و یقین پیدا کردم که این هنر عشق می خواهد و اراده ای عظیم که حاصلش نمدی می شود زیبا که گرمی را به خانه های بی روح این روزهایمان باز می گرداند.

اشتراک گذاری این مطلب در :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در ادامه , بخوانید ....

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری این مطلب در :

گفتگوی اختصاصی صبح آمل با خانم مهندس سمانه هندویی معاونت مالی و اداری شرکت های گروه هندویی و عضو هیئت امنای شهرک شهدای تشبندان محمودآباد: واقعیت این است که در دنیای امروز ‌ صدای مردان چنان بلند شده است که گاهی، شاید برای ایجاد تعادل، باید از مردها خواست تا کمی سکوت کنند تا صدای زنان موفق دنیا بهتر شنیده شود