Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

حسن جعفرنژاد باغدار موفق روستای بالقلم لاریجان در گفتگو با صبح آمل:وعده مسئولین به باغداران تنها پشت تریبون‌ها و بر روی کاغذ است

صاحبان پادرختی‌ها روی صندلی‌ها نشسته‌اند و آفتاب می‌گیرند. سلام من چرت‌شان را پاره می‌کند. می‌گویم خبرنگارم و از آمل آمده‌ام. میهمان‌مان می‌کنند به سیب‌. البته نه از سیب‌های پادرختی‌. 2 نفرند و از لهجه‌شان معلوم است بجنوردی هستند، البته آذری را هم خوب بلدند. از بازارشان می‌پرسم و اینکه آیا واقعاً سیب‌های باغداران مشتری ندارد؟
آن یکی که سن و سالش بیشتر است جواب می‌دهد: «بازار بد نیست، خوب هم نیست. پارسال خیلی بهتر بود. امسال وضع‌مان مثل سال پیش نیست ولی می‌گوییم شکر.
حرف چند بارفروش دیگر هم همین است که خریدار نسبت به سال پیش کمتر شده. پیش از رفتن به بالقلم سراغ یکی از باغداران این منطقه می‌روم که هنوز در حال چیدن است. سؤالم را برای او هم تکرار می‌کنم. از سرتکان دادن‌هایش معلوم است دل پردردی دارد. می‌گوید: «ما نسل در نسل‌ باغداریم. نان زن و بچه‌ام از این کار در می‌آید. اگر آفتی به محصول‌مان بخورد پولی نداریم که زندگی‌مان را بگذرانیم. مثل سرمای اول بهار که بخشی از محصولات‌مان را از بین برد. حالا با این وضعیت اگر بخواهیم سیب را روی درخت به دلال بفروشیم خیلی ضرر می‌کنیم. اگر نه بفرستیم سردخانه، باید بنشینیم و ببینیم مشتری می‌آید یانه؟ دولت باید محصول را تضمینی بخرد تا ما باغدارها غم و غصه فروش را نداشته باشیم. با این وضعیت مشخص نیست امسال قرار است چه اتفاقی بیفتد؟» وقتی از اول بهار تا آخر تابستان گذرت به بازارهای میوه و تره بار بخش لاریجان می افتد فروش انواع میوه های بهاره و تابستانه جلوه گری می كند و این محصولات كشاورزی رونق خاصی به بازارها بخشیده است. عمده این میوه ها محصول هكتارها باغات منطقه کوهپایه ای و حاصل تلاش و دسترنج باغدارانی است كه با زحمت و صرف هزینه و وقت زیاد این میوه ها را تولید كرده اند. اما فروشندگان و خریداران و حتی افراد رهگذری كه قصد یا توان خرید میوه را ندارند نمی دانند كه این محصولات با چه مشقت و سختی تولید و به بازارهای مصرف عرضه می شود.
سیب‌ها را به دقت ورانداز می‌کنم ولی چیزی که نظرم را جلب می‌کند این است که همه سیب‌ها درب و داغان نیستند و بخشی از آنها دقیقاً مثل همان سیب‌هایی است که میوه فروش‌های شهر می‌فروشند آن هم نه دو هزار تومان بلکه ؟؟؟هزارتومان!
مرد جوان که متوجه تعجب من شد، ادامه حرف‌هایش را می‌گیرد: «باغدار سیب‌های خوب و سالم را توی جعبه می‌ریزد و به سردخانه می‌فرستد که زمستان و عید بفروشد. در هر دوره برداشت نزدیک به چنددرصد از محصول به‌ خاطر سموم شیمیایی، باد و تگرگ یا تشنگی زمین کیفیتش را از دست می‌دهد و به قول معروف پرت می‌شود. این اتفاق عادی است.»
شاید كمتر خریدار یا فروشنده میوه ای بداند كه باغداران لاریجان برای تولید و پرورش این میوه ها با چه سختی و چالشی مواجه هستند و چه مشقت هایی را به جان می خرند تا محصولی با كیفیت و مرغوب را به بازارهای مصرف عرضه كنند. باغداران عدم خرید تضمینی محصول، نبود بازار خرید گسترده، گرانی یا بی كیفیت بودن سموم كشاورزی، عدم حمایت دولت از باغداران را از جمله مشكلات خود در مسیر تولید میوه عنوان می كنند. بالقلم با آب و هوای مناسب و رودهای پرآب و

خاک حاصلخیزش استعداد ویژه ای برای توسعه باغات دارد و همه این ویژگیها به همراه تلاش باغدارانی چون حسن جعفرنژاد یک قطب تولید میوه در شمال کشور ساخته است، ظرفیتی که از این استان می تواند صادرکننده ای بزرگ در حوزه
صادرات میوه بسازد این در حالیست که بیشتر باغات استان مازندران در شهرستان آمل قرار داشته و از این شهرستان به عنوان قطب تولید میوه استان یاد می شود، میوه هایی که در فصول مختلف راهی بازار مصرف می شود و مشتریهای خود را دارد.
می‌گویند لاریجان برای تنفس هوای پاک، ریه مازندران است و گسترش باغات در این منطقه در دستور کار دولتمردان قرار گرفته، اما حالا این روزها کارد به استخوان کشاورزان و باغداران این منطقه رسیده تا حدی که جمعی از آنها از نداشته‌ها و سنگ‌های پیش‌پای توسعه کشاورزی در این منطقه و بوروکراسی‌های دست و پاگیر اداری می‌گویند. در لابلای حرف‌هایشان متوجه می‌شویم که سخن بازرگانان و دولتمردان در مورد صادرات محصولات کشاورزی و اصلاح زنجیره توزیع، تنها پشت تریبون‌ها و بر روی کاغذ است. با این وجود باغداران لاریجان و در مجموع حوزه باغداری در استان مازندران از مشکلات زیادی رنج می برند که رفع این مشکلات می تواند در ارتقا جایگاه این استان و دستیابی به موقعیت واقعی خود در حوزه تولید میوه کمک شایانی کند که صبح آمل با توجه به این مهم گفتگوی اختصاصی با حسن جعفرنژاد ترتیب داد که از شما خوانندگان عزیز دعوت می کنیم تا با مطالعه آن ما را همراهی نمایید:
حسن جعفرنژاد 40 سال است که در منطقه لاریجان باغات انواع مختلف میوه دارد و از جمله گوجه سبز،‌زردآلو، گلابی و انواع آلو و گیلاس تولید می‌کند او می‌گوید: مشکل ما یکی دو تا نیست، باید 9 ماه از سال از جیب‌مان برای هزینه‌های جانبی تولید محصول پول بپردازیم، تا شاید در سه ماه تابستان محصول را برداشت کنیم و آن موقع هم دغدغه‌مان پیدا کردن مشتری است.
این کشاورز کهنه‌کار، بازار صادراتی برای محصولاتش را امری محال و غیرقابل دست‌یافتنی می‌داند و می‌افزاید: ورود به بازار صادراتی ادبیات خاص خود را دارد و من تنها مهارتم در تولید و پرورش محصول مناسب است.
وی می‌گوید: جهاد کشاورزی چون امکاناتی ندارد نمی تواند دستمان را بگیرد، از یک طرف فشار می‌آورند که مزارع و باغات خود را به آبیاری قطره‌ای نوین برای کاهش مصرف آب تجهیز کنید و از آن طرف، هیچ تسهیلاتی به ما برای این کار نمی‌دهند. بدتر آنکه در سند زمین‌های کشاورزی ما، حق‌آبه از سد هراز عنوان شده، اما نه تنها خبری از این حق‌آبه نیست، بلکه چاه‌های مجاز ما به دلیل پایین آمدن سطح آب سفره‌های زیرزمینی خشک شده است.
این کشاورز می‌گوید: بارها اطرافیان و همسرم به من فشار آورده‌اند که زمینت را بفروش، در بانک بگذار و ماهانه میلیون ها تومان سودش را بگیر، اما چه کنم که جد اندر جد کار ما کشاورزی و باغداری بوده و عاشق این کار هستم و دلم برای باغ‌های سرسبزم می‌سوزد.
این باغدار با اذعان به اینکه از یک هکتار باغی که دراختیار دارد، تنها مبلغ ناچیزی عایدی یک سال بوده، در حالی که ارزش باغ چند میلیارد تومان است و کم‌کم بی‌اهمیتی مسئولان، مردم منطقه را به این سمت می‌برد که زمین‌های خود را در قطعات یک‌هزار متری خرد کرده، فروخته و معیشت خود را با آن سپری کنند، چرا که در فصل پاییز بیکار و لنگ پول توجیبی هستیم.
نداشتن بازار فروش هنگام برداشت محصول از بزرگترین مشکلات این کشاورزان است، تا جایی که خود را مدیون دلال ها و واسطه‌های بازار می‌دانند که اگر نباشند، محصولشان را باید تبدیل به خوراک حیوانات کنند.
حاج حسن می‌گوید: با هزار زحمت محصول را به عمل می‌آوریم و موقع فروش در میدان بار، قیمت محصول حتی کفاف هزینه‌های دستمزد کارگر که محصول را از درخت چیده نمی‌دهد، در صورتی که هزینه چیدن و بسته‌بندی آن در هر کیلو برایمان زیاد تمام شده است.
وی گفت: از همه بدتر اینکه باید پرسید چرا در منطقه‌ای که هزاران هکتار باغ وجود دارد یک کارخانه فرآوری یا سورتینگ محصولات باغی نداریم، تا جلوی دورریز و هدررفت محصولات را بگیرد؟
بی‌کیفیت بودن کود شیمیایی و سمومی که وزارت جهاد
بی‌کیفیت بودن کود شیمیایی و سمومی که وزارت جهاد در اختیار کشاورزان قرار می‌دهد، دغدغه دیگر این کشاورز است که می‌گوید: بابت هر هکتار به ما یک عدد سم می‌دهند که باید با نمکدان روی محصولات بپاشیم، در حالی که به دلیل پایین بودن کیفیت سموم باید چند مرتبه از سم استفاده کرده و برای هر هکتار حداقل چند کیسه کود شیمیایی لازم است. متأسفانه زنجیره مناسبی از تولید تا توزیع نداریم و برخی افراد این کار را به صورت سنتی انجام می‌دهند، به عنوان مثال؛ گیلاس باید طی یک روز از باغ به دست خرده‌فروشان برسد تا فاسد یا خراب نشود که این کار تنها توسط افرادی که شبکه توزیع دارند، برمی‌آید.
وی با انتقاد از عملکرد دولت طی سال‌های گذشته و زمانی که واردات میوه آزاد بود، گفت: هیچ حمایتی از کشاورز در اینکه چه چیزی بکارد و چگونه آن را وارد بازار کند یا صادر کند، نمی‌شود، در حالی که دولت کشورهای دیگر برای صادرات میوه به ازای هر تن دلار تشویقی در نظر گرفته و علاوه بر عایدی محصولش، درآمدی هم از محل صادرات به دست می‌آ‌ورد.
جعفرنژاد که حدود یک هکتار باغ سیب بسیار باکیفیت دارد با دل پردردی می‌گوید: خودتان به این سیب نگاه کنید واقعاً حیف نیست که به خاطر ارزانی و هزینه‌های زیاد نمی‌توانم این سیب را برداشت کنم چون نه مزد کارگر را درمی‌آورد و نه صرف می‌کند که آنها را به فروش برسانم.
این باغدار لاریجانی گفت: به لطف خدا امسال محصول باغات ما افزایش محصول داشته است ولی این تولید بیشتر با درآمد بیشتر برای باغداران همراه نبوده است و این مشکل گریبان گیر همه باغداران منطقه شده است.
از چوپانی شروع کردم و به باغبانی رسیدم
این کشاورز موفق که شوق و اشتیاق وافری در احداث باغات میوه و محصولات زراعی دارد با درخواست از مسوولان مبنی بر حمایت از کشاورزان و باغداران، گفت؛ حسن جعفرنژاد هستم اصلیتم از روستای خوش آب و هوای نشل اندوار است، پدرم به نام قلی چوپان بود و من هم تا چند سال پیش نزد مردم قرار بودم و سالی «اَتا بار دِنیم» یکصد کیلو برنج نیم دانه به عنوان دستمزد به من می دادند. چون کوچک بودم«9 سال سن بیشتر نداشتم» همراه و همکار بزرگترها به صحرا یا جنگل می رفتم و به آنها کمک می کردم و بعضی وقتها هم دنبال 300 گوسفند فِرام «گوسفندی که بچه نداشت» به «شَرییِر» می رفتم.
بعد از 15 سال چوپانی و تقریبا تو سن هیجده سالگی به کافه مرحوم علی محمودی در باغ صفا برای کارگری رفتم و دو سال هم آنجا کار کردم و به خدمت سربازی رفتم و پس از پایان خدمت سال 60 در شرایطی به خواستگاری خواهر صاحبکارم رفتم که هیچ نداشتم و پیش آنها با سالی 30 هزار تومان قرار بودم که با مخالفت بعضی از اعضای خانواده بخاطر بی پولی مواجه شدم ولی همسرم با علم به همه چیز شرایط را قبول و به عقد هم در آمدیم و حالا دیگر برای گذران امورات زندگی و جور در آمدن هزینه ها و خرج و مخارج پیش ناصرخان ناصری باغبانی را تجربه کردم و در 23 سالگی علاقمند شدم و حدود 32 سال هم با عشق در این کار ماندم. در کنارش دامداری را هم با خرید چند گاو و گوسفند راه انداختیم و در این راه همسرم در کنار تربیت بچه ها و رسیدگی به امورات خانه و باغ بیشتر از من فعالیت می کردند.
وی به زحمت کار باغداری اشاره می کند و می گوبد؛ با توجه به اینکه از گذشته باغدار بودم و در نزد پدرم نیز در بخش کشاورزی و باغداری فعالیت می کردم، با باغات سیب آشنایی داشتم و در شروع کار سختی برای من بسیار زیاد بود و با اندک سرمایه خود و همتی که داشتم توانستم مشکلات را پشت سر بگذارم. ابتدای ورودم به باغ 14 هکتاری زمین را می کندم پای درختان کود می دادم و آبیاری می کردم فصل برداشت و میوه چینی هم پا به پای کارگران کارگری می کردم و در این زمینه مسئولیتم خیلی سنگین بود.
علاوه بر باغداری قلمه و پیوند هم می زنم
جعفرنژاد از باغداری اینگونه می گوید؛ این باغ از همه نوع درخت سیاه بیشه به خصوص گردو، آلبالو، سیب، هلو، ازگیل، به، گلابی و … دارم و با توجه به علاقه فراوانم به باغبانی تصمیم گرفتم در کنارش به کارهای دیگر مرتبط به این شغل هم بپردازم برای همین منظور از کرج جاده قزوین نهال می خریدم و در این سی و دو سالی به علاقمندان در منطقه می فروشم و هر نوع نهال سیاه بیشه را هم می شناسم و هم پخش می کنم و حتی پیوند درخت خوب را از بالقلم به نهالستان نظرآباد می برم و پس از پیوند مجددا به اینجا می آورم و در اختیار باغداران منطقه قرار می دهم و به جرات می توانم بگویم درختان حکم بچه های مرا دارند و زندگی ام بدون کار و باغداری همه هیچ است.
پانزده سال پیش تصمیم به خرید باغ یک هکتاری گرفتم و با تلاش شبانه روزی در کنار درختان قدیمی تعدادی نهال را از طریق پیوند تبدیل کردم و اولین باغبانی بودم که آبیاری تحت فشار قطره ای را با حمایت جهاد کشاورزی اجرا نمودم و برای این کار استخر 90 هزار لیتری را با هزینه دو میلیون تومانی احداث کردم که گنجایش ذخیره سازی آب برای یک هکتار باغ را دارد برای این منظور باغ را به دو قسمت تقسیم کردم تا به اندازه کافی سهمیه بندی حفظ شود.
حاج حسن همینطور که به جعبه های سیب نگاه می کند می گوید؛ گذشته ها برای برداشت محصول از بندپی و روستای چنگی میان آمل کارگر می آمد ولی به مرور زمان این افراد از کودکی به بزرگسالی رسیدند و وارد بازار کار شدند بنابراین از نیروهای انسانی افغانی و بجنوردی استفاده می کنیم و به صورت کیلویی یک هزار و پانصد تومان و دستمزد هم روزانه صد هزار تومان با صبحانه، ناهار و شام و مکان خواب به آنها می دادیم. امسال از120 درخت سیب، بیش از 6 تن سیب برداشت کردم که به نسبت سال گذشته خیلی خوب بود و بیشتر محصول را هم می فروشم و مازاد بر مصرف را خودمان و خانواده استفاده می کنیم.
وی در ادامه اینگونه توضیح می دهد که کارم فقط باغداری نیست بلکه حدود ده ماه از سال را در منطقه ییلاقی بالقلم زندگی می کنیم البته آن چهار ماهی را که طرف ما آفتاب نمی گیرد و در سرما کار کردن سخت می شود به آمل می رویم در غیر اینصورت همین جا هستیم و در اوقات بیکاری هرس باغها را روزمزد روزانه 150 تا دویست هزار تومان قبول می کنم کود حیوانی را از تیروشکلا، آفنه سر، ناندل هر نیسانی 150 تا دویست هزار تومان گوسفندی«تقریبا 45 کیسه» و 100 تا 150 هزار تومان گاوی را و در اینجا تا 350 هزار تومان به متقاضییان می فروشم و با اره موتوری درختان خشک باغات را به خواسته صاحبانشان قطع و از آنها می خرم و به شرکت نکاچوب می فروشم.
قاچاق چوب ممنوع است
آقای جعفرنژاد در خصوص قاچاق درخت چوب و ممنوعیت آن گفت: اگر باغداری در ملک شخصی خود بخواهد درخت گردو یا اوجا را به هر دلیلی قطع کند از قبل حتما باید با جنگلبانی هماهنگ باشد تا کارشناسانش با چکش اطمینان به خرابی آن حاصل و بعد قطع کنند بنابریان هیچ باغداری سر خود نمی تواند اقدام به این کار کند.
بزرگترین مشکل ما گرانی و بی کیفیتی سموم است
این باغدار پر تلاش گرانی و بی کیفیتی سموم را بزرگترین مشکل خود می داند و می گوید؛ سمومی که تهش گِل است و تاثیری بر روی آفات ندارد و هربار به میزان بهای این نهاده های باغی اضافه می شود و یا اینكه سموم و كودها كیفیت لازم را ندارند و حتی گاه موجب بیماری و آفت زدگی درختان می شوند.
در ماه های گذشته پول زیادی برای خرید سم و كود دادم كه این سموم با وجود قیمت گزاف اما هیچ گونه كارایی، ثمر بخشی و تاثیرگذاری خاصی نداشته است.
در خصوص بیماری ها سال گذشته که اصلا کَنِه نبود ولی امسال مشاهده شد و چون زمستان از روغن والک و کَنِه کُش استفاده کردم پیشگیری شد و تخم ها کشته شدند و دو سالی می شود که مگس مدیترانه ای آفت جان گیلاسهای ما شده و اگر به موقع اقدام نکنیم میوه را خراب و کرمی می کند و در عرض یک شب تمام محصول را خراب می کند.
چال کود
برگ درختان باغ را پس از جمع آری در قسمتی دفن می کنیم که به آن چال کُود می گویند و بعد از فصل برداشت گردو، پوست آن را هم لابلای برگها و کود حیوانی قرار می دهیم تا ترکیب خوبی برای تقویت ریشه درختان شود.
آقای جعفر نژاد به روزگار سخت چوپانی اشاره می کند و با آهی از دل می گوید؛ بیش از 35 سال است که باغدارم و حدود 15 سال هم چوپان بودم که خیلی سخت بود و حتی نان برای خوردن نداشتیم و صبح به صبح مقداری آب کشک و برنج را برای جلوگیری از گرسنگی می خوردیم و تا غروب هم می ماندیم و کار می کردیم و در این مدت حق نداشتیم یک استکان چایی بخوریم و اگر اضافه داشتند شاید به ما می دادند و زمانی که پس از چوپانی در نشل در نوصر مقداری نان و چایی به من دادند انگار همه دنیا را به من دادند و با خودم می گفتم اینجا قند و چایی می دهند و درون سفره سه عدد نان می گذارند تا رفع تشنگی کنم. یادم می آید 9 سالم بود که روبروی جنگل سیاه بیشه از شدت گرسنگی که خواستم کشک ریزه بخورم مختاباد دنبالم کرد و نگذاشت چیزی بخورم.
دمالِ کُون یا تَکا
وی دستی به چشمش می کشد و همچنان که از گذشته سخت یاد می کند از تنبیه می گوید؛ صاحب گوسفند و گاو ارباب نام داشت در کنارش مختاباد همه کاره گوسفند سرا بود و بعد از او چوپان و ما که کوچکتر بودیم د«ِمالِ کُون یا تَکا» می گفتند که وظیفه اش همراهی و کمک به دیگران بود و اگر کار را درست انجام نمی دادیم تنبیه می شدیم و با توجه به سن کم کتک می خوردیم، در کنار اینها به ما یاد هم می دادند و سرمان آنقدر شلوغ بود که حتی دو ماه در میان به خانه سر می زدیم.
آنهایی که بودند و نیستند
حاج حسن می گوید هر چیزی قدیمی اش خوب است و فکر نکنم این روزها بشود حتی لنگه اش را پیدا کنی، 5 سال اول را همراه چوپانها بودم و بعد از آن که به نوصر آمدم 100 راس گوسفند را در اختیار من گذاشتند و دیگر همه کارها را خودم انجام می دادم و نیاز نبود کسی چیزی را به من گوشزد کند و صاحبان دامها هم بابت خوش خدمتیم از من راضی بودند. عزیزان زیادی بودند که من با آنها کار کردم از جمله کَبلی کَرَم و بچه هایش، حاجی یحیی هدایتی فرزند بخشعلی، حاجی یحیی و فرزندانش در نُوصَر، رمضان سخایی که حق بزرگی بر گردن من داشت، دای غلام محمدزاده که در شُوچَرای صحرا بخاطر سن کم نمی گذاشت شب همراه گله بروم و جای خودش را با من عوض می کرد تا بخوابم و روز همراه گله باشم.
وی در ادامه دلالها را عاملی برای ضعیف شدن بازار تولید می داند و توضیح می دهد؛ گذشته ها برای فروش محصولات باغی خصوصا سیب خریداران از شهرهای مختلف مثل کرج، آمل تهران و … می آمدند و سردرختی می خریدند و اگر میوه خوب و شیرین و آبدار بود شیرینی هم به ما می دادند و در صورت ناراضی بودن شکایت مرا نزد ارباب می کردند. اما در حال حاضر یکسری مشتری های مخصوص از شهرهای بابل، قائمشهر، تهران و آمل پای میوه های درخت من نشسته که بعضی اوقات می مانم چکار کنم و کمتر به میدان می فرستم چون دستم را نمی گیرد بنابراین اینجا سر باغ با باسکول وزن کرده و پول ما را می دهند.
سود کشاورزان در جیب دلالان
باغدار بالقلم می گوید؛ وجود واسطه‌ها در بازار خرید و فروش محصولات کشاورزی علاوه بر متضرر شدن تولیدکنندگان موجب می‌شود مصرف‌کنند گان داخلی به دلیل بالا رفتن قیمت‌ها قدرت خرید نداشته باشند. از طرفی دلالان و واسطه‌ها انواع محصولات کشاورزی را با قیمت کم از تولیدکنند گان می خرند و با قیمت زیاد به مصرف‌کنند گان حقیقتی در جامعه می فروشند. طوری میوه ها را از کشاورز می خرند که اگر یک درصد سود نکنند چنان با نقشه سر معامله دبه در می آورد تا کیلویی هزار تومان حداقل سر مال بزند و این وسط همیشه مصرف کننده و تولیدکننده ضرر می کند و بار هم زمانی که به میدان میوه و تره بار برسد دیگر صاحبش نخواهی بود و با تفاوت زیادی پس از فروش سهم کمی را به صاحب بار و مابقی را برای خودش می گیرد.
بی علاقگی باغداران برای بیمه محصولات باغی
بیمه یکی از پشتوانه‌های کشاورزان و ما باغداران است که در صورت بروز حوادث و خطرها می تواند نقش مهمی در جبران بخشی از خسارات وارده ایفا کند، در عرصه کشاورزی نیز مدت‌هاست که با فعالیت صندوق بیمه محصولات کشاورزی، طرح بیمه محصولات کشاورزی و دامی در این بخش به اجرا درآمده اما متاسفانه صندوق بیمه محصولات کشاورزی در طی سالهای اخیر به دلیل عدم پرداخت به موقع چندان نتوانسته نیاز کشاورزان برای پرداخت غرامت درهنگام وقوع حوادث و بلایای طبیعی را بر طرف کند به همین علت بیشتر باغداران تمایلی به بیمه محصولات باغی خود ندارند چنانچه تا چند سال پیش با دو روز علافی و دوندگی باغ را از 800 تا یک میلیون و پانصد هزار تومان بیمه می کردیم علاوه بر آن هنگام سرما به مسئولین جهاد اطلاع می دادیم تا برای ثبت تاریخ و روز و ماه بیایند که آمدن شان با خدا بود بخاطر همین وقت تلف شدنها و عدم پرداخت به موقع و آنهم به صورت خورد دو سال هست که بیمه نمی کنم چون به صرفه نیست و این عدم حمایت نتیجه‌ای به جز دلسردی و کاهش عملکرد در بخش کشاورزی به دنبال نخواهد داشت.
تولید محصولات غذایی یا کشاورزی نیازمند اعتماد متقاضیان
این باغدار موفق می گوید اطمینان باید در هر کاری دو طرفه باشد و این هم خیلی راحت به دست نمی آید و در صنعت کشاورزی هم از حساسیت ویژه ای برخوردار است چنانچه تولید محصولات غذایی یا کشاورزی نیازمند اعتماد متقاضیان است.
بنابراین هرچه اطلاعات قابل قبول‌تری از تولیدکننده یا حتی روند تولید در اختیار خریداران قرار دهید، می‌توانید از آنها اعتماد بیشتری به دست آورید.
استفاده از روش آبیاری قطره ای، صرفه جویی در آب مصرفی
وی از رضایتمندی خودش در مورد استفاده از روش ابیاری قطره ای می گوید؛ هر ده روز شیر آب اصلی را برای 5 ساعت باز می کنیم و هر درختی هفت قطره چکان دارد که ساعتی چهار لیتر آب می دهد و تقریبا همه چیز حساب شده است که با این حساب حداقل 50 درصد بازدهی بیشتر و صرفه جویی در آب مصرفی و نیز رشد یکنواخت درختان را در پی دارد و علاوه بر آن در آبیاری قطره ای 80 درصد آب جذب درخت و 20 درصد هدر می رود ولی در آبیاری غرق آبی بلعکس می باشد و از دیگر مزایای مکانیزه نمودن باغ صرفه جویی در استفاده از نیروی انسانی است همچنین در آبیاری قطره ای کودها و ریزمغزیها توسط تانکر کود به لوله های قطره ای انتقال می یابد و تمام درختان به یک نسبت استفاده می نمایند و ضمن اینکه علفهای هرز هم از بین می روند در صورتی که مردم با مشاهده آب در پای درختان گمان می کنند آبیاری غرق آبی بهتر است ولی این تصور اشتباه می باشد.
رعایت اصول باغداری نوین راز موفقیت به عنوان باغدار پرتلاش
حاج حسن می گوید ابتدا توکل به خدا و تلاش و پشتکار فراوان سپس استفاده از کودهای ارگانیک، رعایت اصول باغداری نوین، خوب شخم زدن، هرس مناسب و آبیاری به موقع از دلایل این امر بود و خوشبختانه یا متاسفانه من فردی قانع هستم و برای همین چیزی که دارم خدارا شاکرم.
حمایت مسوولان باعث رونق و توسعه کشاورزی شده و ضمن ایجاد شغل در روستاها، باعث جلوگیری از مهاجرت فرزندانمان به شهر می شود.
نبود سردخانه برای نگهداری محصولات باغی را از جمله مشکلات پیش روی باغداران
وی نبود سردخانه برای نگهداری محصولات باغی را از جمله مشکلات پیش روی باغداران برشمرد و گفت: احداث سردخانه برای محصولات باغی موجب رونق صادرات و کوتاه شدن دست واسطه‌ها می‌شود چرا که باغداران محصولات تولیدی خود را بدلیل نبود سردخانه، صنایع تبدیلی و بسته‌بندی مناسب مجبورند با قیمت پایین به افراد سودجو و دلالان بفروشند و مسوولان در راستای حمایت از تولیدات باغی با احداث سردخانه، امکانات نگهداری میوه را در روستاها و مراکز تولیدی فراهم کنند تا باغداران، تولیدات خود را با قیمت‌های ناچیز به دلالان نفروخته و در هزینه‌های خود متضرر نشوند.
دست‌اندرکاران امر باید طوری مدیریت و برنامه‌ریزی کنند تا حاصل دسترنج کشاورزان و باغداران که تنها از این راه امرار معاش می‌کنند توسط افراد سودجو و فرصت‌طلب از بین نرود و کشاورز مجبور نشود برای اینکه از عهده پرداخت هزینه‌های برداشت محصول، آبیاری و … برنیاید، مبادرت به برداشت محصول نکرده و میوه‌ها بر روی درخت بماند.

اشتراک گذاری این مطلب در :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در ادامه بخوانید ....

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری این مطلب در :

گفتگوی اختصاصی صبح آمل با خانم مهندس سمانه هندویی معاونت مالی و اداری شرکت های گروه هندویی و عضو هیئت امنای شهرک شهدای تشبندان محمودآباد: واقعیت این است که در دنیای امروز ‌ صدای مردان چنان بلند شده است که گاهی، شاید برای ایجاد تعادل، باید از مردها خواست تا کمی سکوت کنند تا صدای زنان موفق دنیا بهتر شنیده شود