Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

کشاورزان خبره و با تجربه را در کشاورزی به حساب بیاورید

گفتگوی اختصاصی صبح آمل با سید خلیل پیغمبرزاده کشاورز برنجکار نمونه ملی
کشاورزان خبره و با تجربه را در
کشاورزی به حساب بیاورید
امروز نمونه ها تنها در میان افراد و معروف نیست که شاید در چند قدمی ما در روستایی کوچک نیز نمونه ای وجود داشته باشد که هر روز بر موفقیتش افزوده می شود و حتی نزدیکانش هم متوجه این موضوع نیستند. روستازاده ای که عاشق کشاورزی است و کارش را از نوجوانی کنار پدری کشاورز در روستای حسین آباد و در زمین های شالی زار برنج از میان ساقه هایی که همقد خودش بودند شروع کرد و اینگونه که خودش می گوید سخت یا آسان ادامه داد و فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشت و امروز نمونه و برتر حوزه کشاورزی است که این نشان از سخت کوشی و تلاش او دارد.
دغدغه اش شغل آبا و اجدادی و جوانانی است که روزی میراث دار سینه چاک بودند و زمین را چون ناموس می پرستیدند و قلم پای نامحرمان را می شکستند اما امروز از سر بیچارگی و نبود امکانات کهن یادگاران پدران را چوب حراج زدند و خود آواره دیار غربت شدند.
اعتقادی به قسمت ندارد و می پندارد که آدمی خود نویسنده قصه زندگی اش است و می تواند خوب یا بد آن را پایان دهد اما تمام موفقیت دیروز و امروزش را مدیون گوشه سجاده مادر و پینه دست پدرش می داند که به تصدق بزرگتر ئ کوچکتری مثل روزهای کودکی با او همراه هستند و سر یک سفره روزی حلال می خورند و پر پسری ادامه حیات می دهند که در این راستا متن زیر حاصل گفت گوی صبح آمل با سید خلیل پیغمبرزاده کشاورز نمونه و برتر 53 ساله حوزه کشاورزی از روستای بولیده است که نظر شما خوانندگان همیشگی را به مطالعه آن جلب می نمائیم؛
خودتان را معرفی و بفرمائید کودکی شما چگونه گذشت
سید جمال پیغمبرزاده هستم بچه سال 1313 اسپه کلا آمل که در سن هفت سالگی سربازان شوروی را دیدم که با تانک و زره پوش دیوار مدرسه پهلوی سابق(امام خمینی ره) را شکستند و از روی آن رد شدند و تماشای این منظره همه را دچار وحشت کرد و این وضعیت حدود دو سال به طول کشید. در این مدت به گفته روستاییان حسین آباد خرابی های زیادی به واسطه حضور آنان به وجود آمد چنانچه پس از تخریب ساختمانها چوبها را آتش می زدند و بیشتر مردم را اذیت می کردند پدرم آقا خلیل و مادرم شهربانو بودند که سواد خواندن و نوشتن نداشتند اما خدابیامرز مادرم قرآن سواد داشت و بسیار زحمتکش و خوش قلب و در عین حال زن کدبانو و آینده نگری بود و روزگاری که محصولات حتی در فصلش کمیاب بود اما ایشان اواخر پاییز در باغ خانه مان برای ارباب غروی که در روستای حسین آباد مباشر بود خیار آورد که وی با دیدنش تعجب کرد و پرسید این فصل شما خیار را از کجا آوردید؟ و مادرم گفت که مال باغ خودمان است و غروی هم یک بار برنج به عنوان تشویقی داد.
مدرسه هم رفتید؟
برای درس خواندن چون مدرسه ای درمنطقه وجود نداشت از روستای حسین آباد با پای پیاده به دبستان فرهنگ(دبیرستان امام خمینی فعلی) می رفتیم که داخل تکیه اسک قرار داشت و مسیر رفت و آمد به صورت جنگلی و پوشیده از علف های وحشی بلند بود. مرحوم رئیس زاده مدیر مدرسه ما بسیار با سیاست و در عین حال دلسوز و مهربان بود و به واسطه محبت ایشان و معلمان عزیزم توانستم تا چهارم ابتدایی را بخوانم و بعد از چند سال فاصله با درس و مشق، کلاس ششم ثبت نام کردم و ادامه تحصیل دادم. با اینکه از نظر موقعیت خانوادگی شرایط اقتصادی نسبتا خوبی داشتیم اما این باعث نشد که تن پرور و تنبل بار بیایم بنابراین در کنار درس خواندن در زمین کشاورزی هم کار می کردم و اعتقاد داشتم که کار جوهره مرد است و برای روزی حلال باید تلاش کند. لذا زمانی که در کودکی پا به زمین کشاورزی گذاشتم با توجه به سن و جثه ام در همه کارهای کشاورزی از آماده کردن زمین تا نشا و درو همپای پدرم زحمت کشیدم و در تامین هزینه های زندگی هیچ وقت عقب نشینی نکردم و ادعایی هم برای دریافت مزد یا حقوق نداشتم چرا که جیب ما یکی بود.
تنبیه درس نخواندن چه بود؟
بعضی وقتها بابت کار اشتباه باید تاوان داد و این موضوع در مدرسه و کلاس درس به صورت تنبیه بر روی ما دانش آموزان اعمال می شد به این صورت که پای ما را فلک می بستند و یا با چوب خیلی نازک(شیش) کف و نوک انگشتان دست را می نواختند که درد فراوانی داشت و تا مدتها هم فراموش نمی شد.
وبا سال را به یاد دارید؟
وبا نوعی بیماری باکتریایی بود که در فصل تابستان و با مصرف آب آلوده به خصوص برکه ها، نهرها در بین مردم آمل هم شیوع پیدا ‌کرد و طرف پس از دو تا پنج روز دچار اسهال و استفراغ شدید می‌شد و علائم آن هم اسهال شدید، گرفتگی عضلات پا و معده و تهوع بود و در بدترین حالت، بیمار مبتلا با از دست دادن آب و مایعات حیاتی بدن، از کار افتادن کلیه و شوک شدید از بین می رفت و حتی در مورادی شایع شده بود مدفوع اشخاص بیمار هم بسیار آلوده کننده است و تقریبا در سن 12 سالگی این بیماری را در روستای محل سکونتم(حسین آباد) دیدم که ساعت به ساعت کشته ها را از جاده های خاکی بخاطر نداشتن قبرستان برای دفن به روستاهای کلاکسر، کنس وا، علمدار می بردند.
چرا در سن کم ازدواج کردید؟
مادرم در سن جوانی فوت کرده بود و پدرم هم تنها و مریض بود و از طرفی هم آرزو داشت برای همین به فکر افتاد تا مرا زن دهد و از میان دختران محل، مولود خانم دختر همسایه را (با خنده می گوید خانم عاشق من شد) برایم انتخاب کرد و ما هم بدون چون و چرا همبازی بچه گی ام را به عنوان همراه زندگی خودم قبول کردم.
با چقدر مهریه؟
دوره ما خانواده عروس سختگیری زیادی نمی کردند و هیچوقت شرط و شروط ماشین آنچنانی و شیربهای نجومی نبود و مهریه همسرم فقط 30 تومان بود اما پدرم یک عروسی بزرگی برایم گرفت که یک روز فقط محلی ها را دعوت و روز بعد هم اربابهای منطقه و دوستانش را ناهار داد. یکی از رسم و رسومهای عروس برون رفتن با اسب به جای ماشین بود و پرتاب انار به سمت عروس خانم که بسیار خاطره انگیز شد.
چرا زود سرپرستی خانواده به عهده شما افتاد؟
زمانی که فکرش را نمی کردیم و دور از انتظار پدرم از دنیا رفت و مرگش ضربه شدیدی به ما وارد آورد و خیلی زود سرپرستی خانواده خصوصا برادران و خواهرم به عهده من افتاد و در این راه از هیچ کمکی دریغ نکردم و پایشان ایستادم تا جائی که وقتی برادرم پس از دیپلم خواست برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری به دانشگاه هند برود و هزینه ها مانعش بود حاضر شدم بنز 190 خودم را که با آن در جاده آمل محمودآباد مسافرکشی می کردم بفروشم تا هزینه اش را تامین کنم که ضمن خوشحالی و قدردانی از حسن نیتم با این عذر و بهانه که ماشین معاش و روزی ما هست قبول نکرد.
زن بند است و مرد له یعنی چه؟
این مثال در مورد زنانی صدق می کند که همواره در کوران مشکلات چون کوه پشت همسرشان ایستادند و خم به ابرو نمی آورند و با چنگ و دندان از حریم خانواده دفاع می کنند و هوای آنها را دارند چنانچه همسرم در تمام مراحل زندگی همراه و همدم من بود و با صبوری سختی ها را تحمل کرد و با دار و ندارم ساخت ولی کوچکترین گلایه ای نکرد و برای من حکم الهه عشق و اسطوره مهربانی را دارد و به نظرم تا زن نباشد زندگی هم وجود ندارد و اگر خدای ناکرده زنی از دنیا برود مثل این است که شوهرش قبل از خودش مرحوم شد.
در قدیم کوچکتر بزرگتری چگونه بود؟
قدیما با اینکه فاصله زیاد ولی وسیله نقلیه نبود محبت بین فامیل و دوستان و حتی محلی ها از ته دل بود و بر همین اساس بیشتر از احوالات هم باخبر بودند اما الان برادر از برادر خبر ندارد و انگار صله رحم از میان خانواده ها پر کشید که جای بسی تاسف و تامل دارد.
در خصوص شب نشینی یا شونیشت توضیح بدهید؟
شونیشت ها فرصت خوبی برای دورهمنشینی و آگاهی از احوالات یکدیگر بود و حتی از این طریق خیلی از مشکلات یکدیگر را رفع می کردند و مهم تر اینکه تجملات که امروز بلای جان خانواده ها شده نیز وجود نداشت و با شیرینی ساده ای چون بشتزیک، کماج و میوه های دم دستی چون کنس، ولیک و گردو از هم پذیرایی می کردند.
از بچه ها راضی هستید؟
خدا را شکر زندگی خوبی دارم و از فرزندانم هم راضی هستم خصوصا خدمت و محبت عروسم الحق و الانصاف با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست و خیلی دوستداشتنی است و مثل ایشان کم پیدا می شود که اینچنین از ته دل و بدون چشمداشتی ما را چون پدر و مادر خودش محبت کند و مثل ایشان کمتر کسی تو این دوره زمانه پیدا می شود که اینچنین خدمت کند وما از ایشان خیلی راضی هستیم و در تمام نمازهایم دعایش می کنم.
ضمن معرفی خودتان از آن سالها بگوئید؟
مولود اکبری هستم متولد 1313 در همین روستای حسین آباد به دنیا آمدم پدر و مادرم ساده و دوستداشتنی و مهربان بودند و گذشت داشتند. ما دو خواهر و سه برادر بودیم که بخاطر نداشتن علاقه حتی با اصرار خانواده در مکتب خانه دوام نیاوردم و بیرون آمدم و در کنار مادر مشغول خانه داری شدم.
خانه داری سخت بود یا زود یاد گرفتید؟
سن و سال مان به کار کردن نمی خورد اما کنار مادر می بایست با زرنگی فنون آشپزی و خانه داری را یاد می گرفتیم و اینطور نبود که در فراغت به ما آموزش دهند چون سرشان شلوغ بود برای همین اولین هنرم پختن برنج بود که با ترس انجام دادم و اتفاقا خوشمزه هم شد و خیلی زود مسئولیت ها را به گردن گرفتیم و در بود و نبود آنها امورات را پیش می بردیم و در این میان شاید اشتباهاتی هم داشتیم که باید تجربه می کردیم و مواظب بودیم تا تکرار نشود.
شوهر هندوانه سربسته است یعنی چه؟
دوره قدیم کسی نظر پسر و دختر را نمی پرسید و اختیار و تصمیم گیری با پدر و مادر بود و ما هم در مقابل بزرگترها فقط سر تعظیم فرود می آوردیم و هر چه قسمت و تقدیر را قبول می کردیم و شوهر هم مثل هندوانه سر بسته بود که به شانس طرف خوب یا بد باید روزگار را با او سر می کرد اما به لطف خدا و اقبال بلند من حاج آقا خیلی خوب بودند.
برای حفظ حرمت ها چه باید کرد؟
در این دوره زمانه خیلی چیزها خصوصا احترامات با گذشته فرق دارد و نمی شود شرایط را تغییر داد و در واقع باید کوچکترها را با رفتارهای درست و صبوری کنار خود نگه داشت که این هم باز نمی توان به همه نسبت داد چرا که بچه های با ادب و شایسته هم زیاد هستند که نمونه اش عروسهای من که مثل دخترانم می مانند. البته مادر شوهرهای قدیم موقع کار با یک سیاست خاص مادرانه وقت را مدیریت می کردند تا همه چیز بر وفق مراد پیش برود و خدای ناکرده مو لای درزش نرود اما این روش الان جواب نمیدهد چرا که پسرها و دختران ما ماشاءالله دانا و با سوادند.
از حاج آقا راضی هستید؟
خدا را شکر حاج آقای ما همه چیز تمام و نمونه کامل یک مرد واقعی است و از نظر من هیچ ایرادی ندارد و مهم تر اینکه بدون ایشان هیچ جا نمی توانم بروم و هر جایی هم که هستیم می گویم آقا کجاست آقا کجاست؟
روزگار در قدیم چگونه بر شما می گذشت؟
از نظر مالی تنگدست نبودیم و خدا را شکر دست ما به دهان مان می رسید اما همه اینها هم به راحتی به دست نیامد و نظارت بر کارها و رتق و فتق امور نیاز به مدیریت داشت چنانچه دوشیدن سه راس گاو، تهیه ناهار و صبحانه کارگران زمین کشاورزی و رسیدگی به کارهای بچه ها و خانه تمام وقت ما را می گرفت و برای این کار بعد اذان صبح بیدار می شدیم و تا پاسی از شب مشغول بودیم.
خورشت مورد علاقه حاج آقا کدام است؟
بهترین غذای مورد علاقه حاج آقا خورشت جعفری و قِرمه(شِله قِرمِه) است.
خودتان را معرفی نمائید؟
سید خلیل پیغمبر زاده متولد 1347 روستای بولیده و در حال حاضر در همینجا زندگی می کنم میزان تحصیلاتم تا سیکل(سوم راهنمایی) می باشد. دوره ابتدائی را در مدرسه فرهنگ و راهنمایی را در لامیزده به پایان رساندم.
از همکلاسی های قدیم نام ببرید؟
دوران تحصیل خاطره انگیز و سرشار از شور و شادی بود و می شود گفت زمانش قابل مقایسه با هیچ ادواری نخواهد بود از اینرو رفاقتش هم ماندنی که دوستان و همکلاسی های مدرسه لامیزده از روستاهای کرچک، کلوده برادران حیدرزاده، جوکار، شهیدان حمید جلالی و برزگرپورو آقای محمدزاده و واحدی از دبستان فرهنگ وهمچنین دکتر شهرزاد نیز بودند و همبازی هایی هم تو کوچه پس کوچه های خاکی با هم عیاق بودیم که الان رفیق ما هستند اما صد حیف که بخاطر مشغله کار نتوانستم بیشتر درس بخوانم.
از چند سالگی شروع به کار کردید؟
در 12 سالگی وارد زمین کشاورزی شدم و این علاقه آنهم در سن و سال کم از رانندگی با تیلر شروع شد و ذوق و شوق مان برای ادامه کار دو چندان شد تا جائی که این حرفه را به صورت یک شغل نگاه می کردم.
زمین از خودتان بود؟
اوایل انقلاب نصف زمین کشاورزی 5 هکتاری ما دست کارگران بود که محصول را پس از برداشت تقسیم می کردند. پس از انقلاب کارگران مدعی مالکیت زمین برای خودشان شدند که پس از طرح دعوی در دادگاه، قانون حق را به ما داد و زمین را پس گرفتیم و بخاطر ترس دوباره از دست دادن، خودمان ایستادیم و صد درصد کار را به دست گرفتیم. همین موضوع باعث شد ادامه تحصیل ندهم و از نوجوانی کشاورزی را به عنوان شغل آینده انتخاب کنم.
به جز کشاورزی باز چه کاری انجام می دادید؟
دوره ما در بولیده فقط پدر من و آقای شالیکار ماشین داشتند و ساعت 8 صبح به جز چند نفر کسی در ایستگاه نبود که مسافران را جابجا کند چنانچه بعد از مدتی ابوی خودش را بازنشسته و مینی بوس را به من داد و من هم به جهت ترک تحصیل در کنار کار کشاورزی به عنوان راننده در مسیر آمل به محمودآباد مسافرکشی می کردم و با درآمد حاصله توانستم یکدستگاه دیگر نیز اضافه کنم.
رانندگی آیا درآمدی داشت؟
مسافرکشی شغل نبود اما برای گذران زندگی و ورود به آینده بهتر باید آن را ادامه می دادم و درآمدش هم چون نقدی حساب می شد پس انداز خوبی بود تا جائی که از هر مسافر پونزده زار تا یک تومن می گرفتم و کم کم بالاتر هم رفت.
اولویت شما در کار چه بود؟
مهم ترین اصل در رانندگی مشتری مداری و احترام متقابل به مسافران بود تا آنجا که برای هر کدام از صندلی و پشت فرمان بلند می شدم و کف ماشین را هم قالیچه فرش می کردم تا حس خوبی به آنها وارد شود که همین امر موجب جذب بیشتر مسافر بین دیگر رانندگان خط آمل به محمودآباد می شد و تعداد بیشتری در نوبت می ایستادند تا سوار مینی بوس من شوند و اکثر مشتری من هم دانش آموزان بودند و حتی دربستی ها را هم قبول می کردیم.
بابت کار در کنار پدر آیا مزد هم می خواستید؟
هیچ وقت در ازای کار مبلغی را به عنوان مزد از پدرم درخواست نکردم و به خودم هم اجازه ندادم در این مورد حرفی بزنم و هر چه را که بدست می آوردم تقدیم ایشان می کردم و هنوز به غیر از پدر فرزندی، خودم را کارگری می دانم که تا آخر عمر باید خدمت کنم.
وضع مالی نسبتا خوبی داشتید اما چرا کارمی کردید؟
پدرم از وضع مالی نسبتا خوبی برخوردار بود اما کنارش با کار کردن در زمین کشاورزی و رانندگی مینی بوس باید خرج خانواده یازد نفره ما و برادر و خواهرانش را نیز می داد از همین رو فشار زیادی به او وارد می شد و از طرفی پولی هم جمع نمی شد بنابراین دیدن این صحنه ها و مهم تر علاقه قلبی خودم، بر خودم وظیفه می دانستم تا کمک حال ایشان باشم و در واقع گوشه ای از کار را بگیرم. لذا از دوران نوجوانی عشق و علاقه زیادی به کشاورزی داشتم و تا امروز پا به پای پدرم در زمین کشاورزی و رانندگی با مینی بوس کار کردم تا بتوانم این میراث کهن را از پدر به ارث ببرم و در این عرصه موفق شوم و این حرف نه تنها من که حرف هم محلی های روستاهای اطراف ما هست و در عمل هم نشان دادم و با اینکه وضع مالی نسبتا خوبی داشتیم اما این موقعیت دلیلی بر تن پروری و سستی من نشد و حتی سلامتی مرا هم تضمین کرد.
خدمت سربازی چگونه گذشت؟
بچه آخر خانواده بودم و بر حسب وظیفه سال 66 به خدمت مقدس سربازی رفتم و حدود 27 ماه نیز در اصفهان، دشت عباس و اهواز انجام وظیفه کردم که این دوره هم از من یک مرد به معنی واقعی ساخت و هم اینکه یاد گرفتم قدر نعمتهای بزرگ خدا چون پدر و مادر و خانواده را در زمان حیات شان بیشتر بدانم چون به نظر من معنای واقعی خانواده با هم بودن است و در بهار که کار فشرده‌ای دارد و فصل برداشت است، من بیشتر آنجا بودم ولی فصل‌های پاییز و زمستان کار زیادی نداشت. چنانچه موقع کشاورزی حدود 20 روز مرخصی می گرفتم و در کارها کمک می کردم و پس از نشا مجددا به محل خدمتم بر می گشتم که فرمانده با دیدنم با تعجب می گفت چرا اینقدر وزن کم کردی؟
از ازدواج تان بگوئید؟
سه سال پس از پایان خدمت سربازی، به اصرار والدینم چون تنها بودند(همه بچه ها سر خانه و زندگی خودشان بودند و من ته تغاری خانه بودم) بفکر ازدواج من افتادند. اما انتخاب به عهده خودم بود. برای انتخاب شریک زندگی و همسر خوب ملاک و معیارم شخصیت اخلاقی، صداقت و متانت بود و هیچگاه دنبال پول و تجملات نبودم و قبل از اینکه موضوع را با پدر و مادرم در میان بگذارم خودم تحقیقات میدانی انجام دادم که چطور خانواده ای هستند که وقتی پای فرهنگ به میان آمد نکته اخلاقی برایم اهمیت داشت و همینطور هم بود و این مهم را بر مال و سرمایه ترجیح دادم و بعد از اطمینان خاطر از انتخابم موضوع را با مادر و خواهرانم در میان گذاشتم و پس از مدتی به اتفاق بزرگترهای فامیل به خواستگاری رفتند و طی صحبت با همسرم شرایط را برایشان توضیح دادم که بخاطر تنهایی پدر و مادرم باید همیشه کنارشان باشم و ایشان هم قبول کردند و خوشبختانه تا امروز و پس از گذشت 30 سال با هم و با عشق و محبت زندگی می کنیم.
چه ملاک هایی شرط یک زندگی خوب است؟
احترام و درک متقابل از جمله موارد مهمی بود که تاثیر به سزایی در زندگی مشترک ما داشت و من هم با رعایت آن و دانستن این موضوع که دو فرهنگ مختلف برای موفقیت و ماندگاری بیشتر نیازمند توجه بیشتر می باشند تا هیچکدام از طرفین احساس تنهایی و خستگی نکنند و خدا را شکر همسرم همان کسی بود که من انتخاب کرده بودم و هنوز هم یک توهین لفظی به هم نکردیم و بسیار هم راضی هستم چرا که حرف حرف من نبود و در زندگی مشترک تفاهم و محبت و دوری از درگیری و نزاع های جمعی خصوصا دخالت خانواده ها به داشتن یک رابطه خوب متقابل کمک می کند و در واقع ما سه نسل با رعایت همین فاکتورها کنار هم زندگی می کنیم.
مهم ترین عناصر خان مان برانداز زندگی امروزی چیست؟
توقعات و تجملات نقش تخریبی را در زندگی امروزی ایفا می کنند و زوجین بدون در نظر گرفتن اصل به فرع می پردازند و همین موجب براندازی کانون گرم خانواده شده است که خوشبختانه با همراهی پدر و مادرم و دعای خیر آنها و همچنین ساده زیستی همسرم این چنین مشکلاتی را ما نداشتیم.
کشاورزی آیا نیازمند حمایت است؟
چون همیشه دولت خواسته مشکلات این حوزه را با واردات حل کند این مسئله آفتی است که کشاورزی را در همه جای ایران مورد تهدید قرار داده است و سیاست‌های دولت روشن، دقیق، یکپارچه و در پشتیبانی از امر کشاورزی نیست در حالی که کشورهای قدرتمند بالاترین یارانه‌ها را به کشاورزی اختصاص می‌دهند؛ چون کشاورزی کار سختی است و کسی در دنیا دوست ندارد این کار را انجام دهد وگرنه خیلی‌ کارها می‌توان انجام داد و جوان‌ها دوباره به کشاورزی روی آورند.
برنجکاری از چه زمانی شروع می شود؟
همه ساله اواخر اسفند با باز کردن دریچه‌های آب توسط میرآب، زمین‌های کشاورزی را به طور کامل آب‌بندی می کنیم تا زمانی که زمین آب لازم را به خود جذب کند و کاملا سیراب شود، اواسط فروردین شروع به آماده سازی محل کشت جوانه برنج می کنیم، در این مرحله لَتِه(قسمت) بندی های مستطیل شکل در تعداد مشخص بسته به مساحت زیر کشت ایجاد کرده دانه های برنج به طور منظم توسط کشاورز در آن پخش می شود سپس با نِی های سوزنی شکل(لَلِّه) هر لَته را مُسَقَف کرده و با کشیدن پلاستیک بر روی آن بستر را برای جوانه زدن دانه و رشد جوانه برنج آماده می‌سازند که هر یک لته را اصطلاحا یک «اُولی» می‌نامند، مدت پانزده روز به طور مرتب باید به اُولی ها سرکشی شود و دمای داخل اولی ها چک شود تا نوسان دما باعث سوختگی جوانه نشود و در صورت مشاهده قارچ های سمی و حشرات بر روی جوانه برنج، به موقع سم پاشی صورت گیرد تا دچار آفت نشود. در این پانزده روز کل زمینی که قرار است زیر کشت برود باید آب‌تخت و مسطح شود تا برای کشت نشاء برنج آماده شود. نشاء برنج به دو شیوه سنتی و مکانیزه در شالیزار ها انجام می شود.
از چه زمانی سراغ کشت مکانیزه رفتید ؟
کشاورزی بسیار ابتدایی و خزانه‌ها غیرعلمی گرفته می‌شد، بذر زیاد مصرف می‌شد و به‌طورکلی شخم و مدیریت مزرعه عقب‌افتاده بود. اولین چیزی که به نظر ما رسید این بود که باید کشاورزی مبتنی بر دانش را ایجاد کنیم. به همین منظور با مراکز علمی کشاورزی ارتباط گرفتیم و فکر کردیم باید تغییری در مدیریت کاشت، برداشت و مدیریت آب بدهیم. دولت هم گفته بود کشاورزها زمین‌هایشان را تسطیح کنند و ما این ریسک را پذیرفتیم؛ درحالی‌که هیچ‌کس به این مسئله توجهی نمی‌کرد و آن موقع حتی تسطیح علمی هم نبود و با تراکتورهای سنگین مزارع را خراب می‌کردند به‌طوری‌که کمتر کسی می‌توانست نشا کند و تا کمر در گل فرو می‌رفتند ما نخستین کشاورزانی بودیم که در کل منطقه حاضر شدیم این کار را روی مزرعه انجام دهیم و با خرید تراکتورهای کوچک برای شخم مزرعه استفاده کردیم. حتی واردکننده این تراکتور نمی‌دانست چگونه با آن کار کند یا اگر خراب شد چگونه آن را تعمیر کند و من طرز کار و تعمیر این تراکتور را یاد گرفتم و با سرمایه اندکی که به دست می‌آوردیم به جای خرید زمین و آپارتمان، صرف خرید ماشین‌آلات کشاورزی می‌کردیم. به همین دلیل مزرعه را تسطیح کرد و حدود 20 سال است که به صورت مکانیزه کشاورزی می کنم.
مزایای تسطیح اراضی کدامند؟
طرح نوسازی یا همسطح سازی اراضی شالیزاری همان تحولی بنیادین در عبور از کشاورزی سنتی به سمت کشت صنعتی برنج بود. این طرح علاوه بر تحولی اساسی در شکل اراضی شالیزاری، زمینه را برای استفاده از ماشین آلات صنعتی، سرعت بخشیدن به کشت و برداشت، کاهش هدر رفت برنج، کاهش استفاده از دست و از همه مهم‌تر مدیریت بهینه آبیاری را به همراه داشت. به طور دقیق‌تر اصلاح ساختار سنتی شالیزار به مدرن، حذف مرز و آب‌رو و زهکش اضافی، دسترسی عمومی به جاده و نهر و زهکش، جلوگیری از اراضی پراکنده و یکپارچه کردن اراضی، کاهش هزینه تولید و افزایش محصول و درآمد خانوار کشاورز، استفاده بهینه از نهاده های کشاورزی اعم از کود، سم و علف کش، حمل و نقل آسان محصول به انبار و کارخانه، دسترسی راحت به مزارع و ایاب و ذهاب آسان و خرید و فروش کمتر اراضی با اجرای طرح از جمله مزایای تسطیح اراضی است.
اهمیت انتخاب بذر تا چه اندازه می باشد؟
بذر اصلی ترین نهاده کشاورزی و اساس فعالیت کشاورزی می باشد تا آنجائیکه بذر مرغوب به تنهایی می تواند تاثیر بسزایی در افزایش تولید داشته باشد و زمانی ارزش دارد که دارای قدرت مقاومت در مقابل آفات و بیماری باشد و در چنین شرایطی استفاده از بذر مرغوب باعث کاهش مصرف بذر به علت درصد بالای جوانه زنی، کاهش بذر نارس و پوک و عدم نیاز به کشت مجدد، رویش یکنواخت گیاهان و سرعت بخشیدن به رشد گیاه در مرحله اولیه، رقابت مطلوب با علف های هرز و مقاومت در برابر آفات و بیماری ها و کاهش هزینه تولید و افزایش درآمد کشاورز می باشد.
قبل از جوانه دار کردن بذر چه اقداماتی لازم است؟
مهم ترین اقدامات جدا کردن بذرهای پوک (سبک و سنگین کردن بذر) خیساندن بذر در آب معمولی ولرم و ضد عفونی کردن بذر می باشد.
اثرات اقتصادی مصرف کود را نام ببرید؟
کود یکی از مهمترین عوامل تولید محصول برنج است و استفاده از آن میزان محصول را زیاد می کند ولی این افزایش تابع عواملی از قبیل نحوه مصرف کود، مقدار مصرف، شرایط اقلیمی و اکولوژیکی خواهد بود و استفاده بیش از اندازه توصیه شده و نیز کاشت ارقامی که پاسخ مثبت به معرفی کود نمی دهند نیز می تواند در کاهش محصول مؤثر باشند.
زمان مناسب برای کوددهی چه وقت می باشد؟
به تدریج و با گذشت سالها تغییرات اساسی در کشاورزی دادم که خشک کردن زمینها و کود دادن از موارد آن بوده بدین صورت که از زمان کاشت تا برداشت مقدار آن را کم و تعداد دفعات را بیشتر کردیم که بسیار جواب داد و شاهد افزایش محصول برنج بودیم. همچنین تعداد دفعات کود دهی را به چهار نوبت افزایش داده و یک مرحله را قبل از خوشه‌دهی (یا جوانه زدن از کود سرک) انجام می دادیم.
برای کاهش مصرف آب در مرحله آماده سازی زمین چه موارد فنی را توصیه می کنید؟
برای استفاده بهتر از آب باران، عملیات آماده سازی زمین پس از بارندگی صورت گیرد، شخم اولیه خاک بلافاصله پس از برداشت محصول زراعی سال قبل باعث کاهش تلفات آب می شود چنانچه استفاده از روتوری ویژه شالیزار برای شخم اولیه و تسطیح نهایی با شدت بالا، استفاده از کودهای دامی پوسیده و کود سبز حداقل یک ماه قبل از عملیات آماده سازی زمین جهت نگهداری بیشتر آب در خاک، کنترل علفهای هرز و مدیریت بهینه مصرف کود و سم، پوشش مناسب مرزها با نایلون باعث کاهش مصرف آب می شود.
امسال چقدر برنج برداشت کردید؟
کوددهی به موقع، خشک کردن زمین و مسطح کردن زمین کشاورزی باعث رشد و افزایش محصول برنج می شود چنانچه در حال حاضر در هر هکتار حدود4 تن برنج سفید و 7 تن شلتوک می گیرم.
در مورد پنجه زنی و تاثیرات آن در رشد گیاه توضیح دهید؟
هر بوته برنج چندین ساقه داشته و نخستين ساقه اي كه از خاك بيرون مي آيد موسوم به ساقه اصلي و ساقه هاي بعدي پنجه ناميده مي شوند. پنجه زني در ساقه برنج پس از رسيدن برنج به مرحله 3 تا 4 برگي شروع مي شود و هر پنجه توليد شده در شرايط رشد و نمو مساعد مطلوب مي تواند يك خوشه بدهد. پنجه زني برنج را قادر به سازگار شدن گياه در برابر شرايط محيطي مختلف مي نمايد و با تشكيل پنجه زياد در شرايط مساعد، عملكرد برنج نيز بیشتر می شود. ميزان بذر نقش مهمي در تراكم و پنجه زني دارد و مقدار آن با تراكم رابطه مستقيم و با پنجه زني رابطه عكس دارد بدين صورت كه هرچقدر ميزان بذر مصرفي بيشتر از حد استاندارد باشد تراكم در مزرعه افزايش و پنجه دهي كاهش پيدا مي كند همچنين كاشت عميق بذر موجب كاهش پنجه مي شود و نوع ارقام مختلف هم از نظر توليد تعداد پنجه باهم متفاوتند به عنوان مثال ارقام بومي نسبت به ارقام اصلاح شده داراي پنجه دهي بيشتر مي باشند.
کلاسهای ترویجی هم شرکت کردید؟
در کنار کارهای عملیاتی در زمین کشاورزی در کلاسهای ترویجی مروجان اداره جهاد کشاورزی محمودآباد هم شرکت می کردم که ارتباط هر روز ما با آنها باعث افزایش راندمان کار و در جریان قرار گرفتن بهترین متدهای علمی در خصوص کشاورزی می شد و اینها را مدیون تفکرات مدیریت و مکاران پرتلاش شان می دانیم.
یعنی مزرعه را به حالت کرت‌بندی درآوردید؟
بله. کرت‌‌های قدیمی کوچک را تغییر دادیم. در حقیقت پیشنهاد تسطیح مزرعه بود که دولت برای کشاورزان انجام می‌داد و کمک می‌کرد اما هیچ کس حاضر نمی‌شد این کار را انجام دهد به‌خاطر اینکه آن موقع شیوه تسطیح هم یک شیوه عقب‌افتاده بود و مزرعه تبدیل به باتلاق بزرگی می‌شد که کار کردن در آن سخت بود و مردان تا کمر در گل فرو می‌رفتند.
چه سالی؟
دقیق یادم نیست. فکر کنم اواخر سال 70 بود که ما مزرعه را تسطیح کردیم و از اداره کشاورزی می خواستیم که اگر روش‌های نوینی هم به‌وجود آمده ما را در جریان بگذارند. زمانی که بعضی از آقایان برای بازار گرمی خودشان و نشای دیگران دستگاه نشاگر را خریدند ما برای رفاه حال خودمان و پایین آوردن هزینه های دستمزد کارگر و … یک دستگاه را با قیمت بیش از یک میلیون تومان که در زمان خودش پول زیادی هم بود خریداری کردیم. من خودم خیلی پیگیر روش‌های تازه بودم و یک تراکتور کوچک ویژه شخم‌زدن مخصوص مزرعه برنج که نخستین‌بار از چین وارد شده بودند، خریدیم و بعد از آن برای خرید ماشین نشا اقدام کردیم.
چه تفاوت‌هایی بین خودتان و دیگران که به‌عنوان کارگر با شما کار می‌کردند، می‌دیدید؟
من هم به‌عنوان کارگر، سرپرست و هم به‌عنوان مدیر همیشه سر مزرعه بودم و کار می کردم. حتی زودتر از افرادی که با ما کار می‌کردند به زمین می‌آمدم چرا که معتقد بودم کسی که مدیریت می‌کند باید بیشتر برای کار دلسوزی کند. اما به‌لحاظ تفاوت باید به نکته جالبی اشاره کنم و آن اینکه همه فکر می کردند به جهت وضع مالی نسبتا خوب خانوادگی نباید کارگری کنم در حالی که تا ساق در گل و لای بودم و پا به پای دیگران کار می کردم.
بعد از مکانیزه شدن، میزان برداشت‌تان افزایش داشت؟
بله، میزان بذری که استفاده می‌کردیم کاهش یافت و چون از خزانه‌های علمی استفاده می‌کردیم، بذر کمتری می‌ریختیم و همچنین چون شکل کشاورزی خود را بهتر کرده بودیم، شخم بهتری هم می‌زدیم که با خرید دستگاه نشا اما به همین موضع بسنده نکردم و فکر می کردم که برای برداشت بیشتر و بالا بردن راندمان محصول برنج از چه روشهایی باید استفاده بکنیم چنانچه قدیم یک تن و هشتصد کیلوگرم برنج تبدیل شده در هکتار برداشت و حدود 4 تن شلتوک می گرفتیم که با دستگاه مکانیزه این رقم را افزایش دادیم و دریافتیم که این نوع کشت بهتر از سنتی جواب می دهد و در هر هکتار نزدیک به 4 الی 5 خروار (هشت تا ده گونی شالی) محصول بیشتری می گیریم.
چه راه حلی می توان برای قانون ارث و میراث و کوچک شدن زمین های کشاورزی اندیشید؟

1اسفند1400

اشتراک گذاری این مطلب در :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در ادامه بخوانید ....

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری این مطلب در :

گفتگوی اختصاصی صبح آمل با خانم مهندس سمانه هندویی معاونت مالی و اداری شرکت های گروه هندویی و عضو هیئت امنای شهرک شهدای تشبندان محمودآباد: واقعیت این است که در دنیای امروز ‌ صدای مردان چنان بلند شده است که گاهی، شاید برای ایجاد تعادل، باید از مردها خواست تا کمی سکوت کنند تا صدای زنان موفق دنیا بهتر شنیده شود