Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/sobheamo/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line 36

گزارش صبح آمل از معروفترین پدر و دختر شیرینی پز آمل؛ کافه قنادی فتحی چگونه معروف شد

فقط تماشاچی بودم و دلم نمی آمد به شیرینی های ساخت دست او دندان بزنم یا کیک را با چاقو تقسیم کنم اما از من می خواست تا از دسترنج همه لحظات پر مشقت ولی زیبایش تست بگیرم. بی نظیر بود شیرینی های خوش آب و رنگ خانگی که مشتریان و طرفداران مخصوص به خودش را پیدا کرده بود. حالا خیلی از خانواده ها ترجیح می دهند به جای رفتن به قنادی با پرداخت پول بیشتر محصول خانگی و ایمن تری برای لحظات شاد و شیرین شان خریداری کنند. پونه فتحی یکی از خانم های خوش سلیقه ای است که با راه انداختن کارگاه بزرگ شیرینی پزی سعی دارد این هنر را حفظ و در ارتقای آن بکوشد.
مشتری هایش نه تنها ایران که آن طرف آب هم هستند و عشق به کار را از پدر و مادر مرحومش به ارث برده و می گوید هنوز عاشق نان خامه ای هستم که پدرم درست می کرد. همه شهر از گذشته تا حال با این خانواده خاطره دارند و هنوز لذت شیرینی های ماه نو زیر زبان کوچک و بزرگ هست و با افتخار هم از آن یاد می کنند. آری پدر و دختری که هنر دو نسل را با هم تلفیق و به خوبی از پس بازار داد و ستد بر می آیند که همین مجموعه سرویس گزارش صبح آمل را بر آن داشت تا با شناسایی و معرفی زن موفق آملی در حوزه کسب و کار و تولید اشتغال، گامی هرچند کوچک برای پیشرفت و خودسازی زنان ایرانی در حوزه کارآفرینی که یکی از ارکان مهم و اساسی اقتصاد مقاومتی است، بردارد که در این خصوص گفتگویی اختصاصی با محمد و پونه فتحی ترتیب داد که نگاه خوانندگان را به مطالعه آن جلب می نمایم.
محمد فتحی هستم و در شهرستان آمل به دنیا آمدم و در همینجا هم تا کلاس هشتم دبیرستان درس خواندم و بخاطر وضعیت آن موقع ایران و برنامه های حزبی آقای مصدق در دبیرستان امام خمینی(پهلوی سابق) بیشتر دور هم نشینی ها به زد و خورد تبدیل می شد و نتیجتا ما نمی توانستیم درس بخوانیم و کلاسها هم تعطیل بود و به همین خاطر ترک تحصیل کردم.
پدرم شعبانعلی بنکدار با سواد و بسیار مردم دار و خوشنام بود و کارهای بیشتر فامیل را در ادارات انجام می داد و با توکلی نامی شراکت داشت و داخل بازار نوراسته مغازه ای خرید. چیز زیادی از او به یاد ندارم و چهار سال بیشتر نداشتم که به رحمت خدا رفت و مسئولیت نگهداری سه پسر و سه دختر بر دوش مادرم رقیه افتاد.
شراکت برادری
داداشم با آقای میوه چیان در مکانی که الان «پاساژ صمیمی » نام دارد شراکت قنادی داشت و من هم بعد از دبیرستان راهی قنادی شدم. دو سال بعد شراکت را تمام و خودمان سال 1334در خیابان مهدیه فعلی روبروی داروخانه شمس مغازه ای ساده به قیمت هیجده هزار تومان خریدیم و کارگاه مان را در انبار بزرگ مرحوم شکرا… رضایی دایر کردیم و جنسی که از تهران می آوردیم را نمی شد که بگوییم شیرینی چرا که از نان خشک هم سفت تر بود.
جعبه های چوبی
قدیما راه جاده هراز نبود و برای خرید از جاده خاکی فیروزکوه به مغازه مرحوم بغدادی در تهران می رفتند و بدین صورت که شیرینی ها را در جعبه های چوبی پرتغال به اندازه بیست تا بیست و پنج کیلویی قرار داده و در هر دو ردیف که میوه ها را می چیدند روزنامه می گذاشتند و به این شکل جعبه ها را بار کامیون می کردند و برای ما می فرستادند. حال حساب کنید این شیرینی چقدر باید سفت بود که با وضعیت جاده خرد نشود.
اولین کارگاه شیرینی پزی
آمل شیرینی پزی نداشت و ما اولین کارگاه را احداث کردیم و من در کارگاه و داداشام در مغازه مشغول کار بودند.
کار زیاد
زمان ما خیلی از کارها با دست و بدون دخالت دستگاه انجام می شد و ما هم چون مشتری زیادی داشتیم می بایستی به بعضی از مغازه داران آمل جنس می دادیم و حتی بعضی از کناره هم از ما خرید می کردند. تا اینکه وضعیت از سال 45 تغییر و دستگاه های خمیر گیری وارد بازار شد و روزهای اول با نفت سیاه، نفت سفید و سپس گازدار شد.
آمل چیزی نداشت
از آنجائیکه سنوات 34 ملک ها محدوده ای نداشت و هر کسی می خواست سندی بگیرد حد به شارع عام بود مثلا شمالا به دیوار فلان، سال 47 عده ای از مهندسین از تهران برای آموزش کارکنان ثبت آمل وارد شهر شدند. این گروه از متخصصین که نقشه برداری را انجام می دادند در پایتخت از امکانات خوبی برخوردار بودند و آمل از آن لحاظ چیزی نداشت و حتی خیابانهایش سنگفرش بود از این جهت از کارکنان همکارآملی می پرسیدند کنسرو و ماکارونی را از کدام مغازه می توانیم تهیه کنیم که خود این بچه های اداره هم نمی دانستند ماکارونی چی هست.
سوپر نبود
شهر آمل محدود به چند مغازه معمولی بود که مایحتاج روزمره مردم در آن خرید و فروش می شد و سوپر وجود نداشت و کسی هم آشنایی با غذای آماده نداشت.
عادت کرده بودند
همه عادت کرده بودند هر چیزی را که
می خواستند و گیر نمی آوردند می توانستند از مغازه ما تهیه کنند و وقتی متوجه می شدند که شیرینی فروشی است، می ماندند که چه بگویند. آنهایی که آشنایی قبلی داشتند می گفتند شما حیاط بزرگ دارید و اگر امکانش هست مرغ و اردک هم بیاورید.
کار ما نبود ولی به خواسته مردم احترام می گذاشتیم
بخاطر مردم و خواسته آنها که ولی نعمت ما بودند مجبور شدیم مغازه دیگری بخریم و یک قفسه را به سوپری اختصاص دهیم از این جهت داخل قنادی یک طبقه را آماده و محصولات سوپری را آنجا عرضه کردیم. می دانستیم کار ما نیست ولی چون آمل سوپری نداشت به احترام مشتری ها این کار را انجام دادیم.
ساندیش
کم کم نیازها فراتر از خواسته های مردم شد و از کنسرو و ماکارونی گذشت و به ساندیش رسید و تعدادی از مردم هم «سانپیچ» تلفظ می کردند و خیلی ها هم اصلا این غذا را نمی شناختند. با برادران مشورت کردیم و قرار بر این شد تا در قسمتی از مغازه، میز و یخچال قرار دهیم و درونش خیارشور و کالباس بگذاریم تا نگویند چیزی در آمل پیدا نمی شود چون خیلی به ما بر می خورد نتیجه اینکه یک یخچال ویترینی خریدیم و از بهترین نوع کالباس به نام«آرزومان» را تهیه کردیم که بسیار خوشمزه بود و زمانی که در کار تولید شیرینی بودم و به تهران رفت و آمد می کردم با استعدادی که داشتم فوت و فن کار را از زیر دست استادکارها یاد می گرفتم که با این تجربه شخصی به نام مرحوم عبدا… روغنی را هم به کار گرفتیم و به او آموزش دادم که ساندویچ اولویه و مرغ درست می کرد.
پس از گسترش مغازه «بالاکن» زدیم و میز و تشکیلات تهیه و جابینی شد و سرویس بهداشتی هم درست کردیم و محیطی شیک و آرام و خیلی زیباتر از پایتخت با امکانات خوب مجهز به آبسردکن که تا آن موقع هنوز به آمل نیامده بود راه اندازی شد.
سلف سرویس
بغل راه پله نوشته ای با مضمون سلف سرویس نصب کردیم که از ما می پرسیدند یعنی چه که برایشان توضیح می دادیم از هر چه دوست دارید انتخاب کنید و با خودتان روی میز ببرید و بخورید. با اجرا کردن این برنامه ها در آمل احساس کردیم که خیلی چیزها را کم داریم.
شاگردم مغازه دار شد
به مرحوم روغنی گفتیم حالا که همه چیز را یاد گرفتی خودت یک مغازه ساندیشی باز کن و او هم در خیابان مشرف به فلکه و پایین«مسافرخانه تهران» مغازه ای گرفت و ما ساندویچی را جمع کردیم منتهی قبل از آن در سال 45 یا 46 که رابطه ایران و آمریکا کمی خوب بود افرادی به نام گروه صلح به خاطر تبادل فرهنگی آمدند و در خود دبیرستان امام خمینی(ره) کلاس تدریس مجانی زبان انگلیسی را دایر کردند و چون ساندیچ داشتیم به مغازه ما می آمدند.
مستر ویبنی
یکی از این گروه صلح مستر ویبنی بود که همیشه به مغازه ما می آمد و ساندویچ بزرگ مرغ و دو عدد شکلات پاک را می خرید و یکی را می خورد و آن یکی را با خودش می برد. از آنجائیکه علاقه زیادی به زبان انگلیسی داشتم تصمیم گرفتم تا فرصت هست زبان خارجه را یاد بگیرم. دو سال بعد نامه ای از ایشان به دستم رسید که نشان می داد خیلی از شهر آمل خوشش آمد و نوشته بود که سرباز ویتنام هستم و از آنجا دارم برایتان می نویسم هیچ وقت یادم نمی رود شیرینی های کشمشی تان خیلی خوشمزه و ساندیچهای مرغتان فوق العاده بود و خیلی علاقمندم که بعد از پایان جنگ دوباره به ایران بیایم و شما را ببینم که متاسفانه هنوز اتفاق نیفتاد.
مرغ
تعدادی از همشهری ها خواستند که مرغ بیاوریم در صورتی که خودشان نمی دانستند چی هست و از آنجائیکه مرتب از تهران برای ما بار می آوردند جنب مجلس بهارستان و روبروی ایستگاه سواری که مسافران آمل را جابجا می کرد مرغ فروشی وجود داشت. ما با آنها قرارداد بستیم ساعت حرکت به طرف آمل، مرغ را داخل کیسه برای ما بفرستند و همین هم انجام شد.
با تعداد کم شروع کردیم
ابتدا با پنج عدد مرغ پر کنده شروع کردیم که دو عدد را شخصی از ما خرید و به مادرم گفتم که مرغ از تهران آوردیم و می گویند که خیلی خوشمزه است یکی را هم خودمان امتحان کنیم به محض اینکه دستش به آن خورد و پوستش آویزان شد و در روغن گذاشت گفت پسرم مگر کسی اینها را هم می خورد این چیه که آوردی و بعد در سطل آشغال انداخت و آن دو تای دیگر هم بخاطر مسیر طولانی تهران به آمل و اینکه یخچال سرمای کافی نداشت خراب شد ولی کم نیاوردیم و انقدر ادامه دادیم تا اینکه چند سال بعد به آقای پهلوانزاده پیشنهاد فروشگاه مرغ دادیم و ایشان دستگاه پرکن آوردند و مرغ پرکنده و تمیز به مردم می فروختند.
30 کارگر داشتیم
سالهای اول چون همه کارها با دست انجام می شد 30 کارگر با ما مشغول به تولید بودند و یادم می آید شبی یک تن و نیم جنس می زدیم که خوب به فروش می رسید. ما دو نوع شیرینی پخت می کردیم یکی متوسط با قیمت پایین تر که بیشتر صاحبان بقالی های بزرگ مثل آقایان سعادت و میوه چیان «که عمده فروش بودند و کارهای بنکداری می کردند» برای مشتری های خود که از اطراف و اکناف می آمدند شیرینی می خریدند بنابراین شیرینی های متوسط را از ما می خریدند و به قیمت 26 زار به مشتری می دادند.
سال 50 وضعیت کاری خوب شد و به خاطر وارد شدن دستگاه های شیرینی پزی ما توانستیم تغییراتی ایجاد کنیم و سال 54 سعی کردیم کارخانه بزرگی با وسیله هایی که برای این کار نیاز بود احداث کنیم البته با بقیه دوستانی که همکار ما شدند چرا که خیلی از بچه هایی که پیش ما کار کرده بودند هم به عنوان همکار برای خود مغازه باز کردند.
سه تومان بیشتر شیرینی نداشتیم
شیرینی بیشتر از سه تومان برای مغازه های عمده فروشی که مشتری های زیادی هم داشتند نداشتیم ولی خودمان شیرینی هایی که می زدیم چون برای شهر بود قیمت بیشتری داشت و چهار تومن می فروختیم و مشتری مان هم از طبقه اعیانی و بالای جامعه بود.
شیرینی متنوع بود
خودمان روی شیرینی های جدیدی که می پختیم اسم می گذاشتیم مثلا به مناسبت اینکه یکی از فضا نوردان به نام گاگاریل به کره ماه رفته بود نام شیرینی مان را گاگاریل گذاشتیم و کسی نمی دانست بخاطر چی هست همچنین انواع شیرینی های مسقطی، راحت الحلقوم و نقل را درست می کردیم.
با شلوغی مغازه ما متوجه می شدند عید است
خوبی شیرینی های ما به این بود که با مواد اولیه درست می شد و کیفیت بالایی داشت، برای همین بود که مغازه و شیرینی ها بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت و سه ماه مانده به عید مرتب شب کاری داشتیم و مردم با شلوغی مغازه ما متوجه می شدند که عید است و روز عید اولین استارت را ما می زدیم.
اسانس ها از 45 وارد بازار شد
آن موقع که ما شیرینی درست می کردیم اصلا اسانس و رنگدانه نبود و در صورت لزوم از میوه های فصل چون لبو، توت فرنگی، پرتغال و … که به صورت طبیعی بود از استفاده می کردیم و اسانس از سال 45 وارد بازار شد.
اینگونه فتحی فتحی شد
بعضی از آقایان که دستگاه آسیاب داشتند وقتی هل را می ساییدند عطر و بویش تمام کوچه و خیابان را می گرفت ولی کسی نمی دانست چی هست. بسیاری از همکاران از اسانس در پخت شیرینی استفاده می کردند ولی ما اصلا از اسانس هل استفاده نمی کردیم و خودمان کارتونهای بیست کیلویی را از هند می خریدیم و آن موقع که دستگاه آسیاب نداشتیم آسیاب شده اش را از تهران می آوردیم و بعد هم دستگاه را خریدیم و بخاطر اینکه ما مواد خوب و درجه یک را به مردم می دادیم همه راضی بودند و اینگونه فتحی فتحی شد.
شوخی دوستان
از آنجائیکه ما همه چیز داشتیم بسیاری از دوستان به شوخی می گفتند اگر شما «گرد اره» را هم در جعبه می ریختید و به دست مشتری می دادید با اعتماد کامل بسته را با خودش می برد تا اینکه خانه باز کند و متوجه شود چه هست.
شیرینی خانگی
شیرینی هایی که معمولا در خانه ها پخت می شد آغوزکنا و قطاب آنهم به مقدار کم و بیشتر به صورتد نانهای سفت کوهی تهیه بود و کمتر شیرینی های روز با نرمی و خوشمزگی درست می شد و آرام آرام وضعیت مردم از نظر تغذیه و اقتصادی بهتر شد و کافی بود تا یک نفر از شیرینی های بازاری بخرد همین تبلیغ خوبی بود تا خانوارهای دیگر هم مشتری ما شوند.
بی رقیب و یکه تاز تا سال 50
تا سال 50 رقیبی نداشتیم و از آن به بعد رقیبانی چون پرویز موسوی«کام کام» و حبیب ا… عمرانی که روزی در کارگاه ما شاگرد بودند پیدا شدند.
کارگر از تهران
کارگاهی که ایجاد کرده بودیم و چون خودمان کار بلد نبودیم، کارگر را از تهران و تبریز آوردیم و خودم هم کنارشان یاد گرفتم و بخاطر پیچیدگی هنر شیرینی پزی تقریبا چیزی حدود ده سال طول کشید تا برای خودم استادی شدم.
پشمک و هوای نمور آمل
آن موقع بیشتر کارهایی که برای مراسمات عقد و عروسی تهیه می شد پشمک بود و وقتی تو دیس می ریختیم بالا می آمد و ظرف کمتر از دو ساعت پفش می خوابید و امکان نداشت کسی در هوای مرطوب آمل پشمک نگهدارد چون بخاطر رطوبت هوا تخته می شد و در تهران بخاطر هوای خشک سالم می ماند ولی خیلی از کارها با اینکه وقتگیر بود اینجا با عشق انجام می شد.
سنت همراه با مدرن
سبک ما در تهیه و پخت شیرینی سنتی همراه با مدرن بود و مشتری های خاص خودش را داشت ولی الان اینترنت هم به کمکشان آمد و با سبک های مختلف و به روز انجام و روانه بازار می شود و چیزی هم نمی ماند.
خوشمزگی در تازگی
شیرینی های خشک را تا یک هفته می توانستیم نگهداری کنیم ولی ترها را ظرف یک روز باید به فروش می رساندیم ولی زمانی که کار دست مان آمد مقدار را طوری می گرفتیم که چیزی نماند مثلا شیرینی تر را کم می پختیم تا دچار ضرر نشویم.
نان خامه ای
برای تهیه نان خامه ای خودمان دستگاه خامه گیری داشتیم منتهی شیر را از فردی که کوزه بزرگ«کلا» را روی دوش با دست نگه می داشت و بعضی وقتها از تکان زیاد کره می بست را تقریبا با دمای 35 درجه در دستگاه نگه می داشتیم و شیر را در خمیر می ریختیم و از آنجائیکه گاهی اوقات هم به صورت ماست و کمتر از آب استفاده می کردیم بخاطر همین نان خامه ای ما عطر و بوی خاصی داشت و صد درصد خالص بود.
کارگاه اولیه
اولین کارگاه را در جاده هراز و باغ آقای میوه چیان زدیم و بعد از آن پشت خیابان مهدیه در سوله بزرگ ادامه دادیم و آنقدر در آنجا بودیم تا در مکان فعلی خودمان ابتدا در زیر ساختمان و بعد با مخالفت بهداشت طبقات را ساختیم و به طور کلی چیزی در حدود بیش از دویست متر را با تشکیلات سردخانه، میکسر و غیره به کارگاه اختصاص دادیم.
تره بار فروشی نبود
سال ها پیش مغازه های زیادی در آمل نبود و چیزی به نام تره بار فروشی وجود نداشته و از سال 45 به آن طرف وضعیت خوب شد و زندگی مردم هم از سال 50 شکوفایی پیدا کرد. کار ساخت و ساز شروع شد و کسب و کار رونق گرفت.
در کارم حساس بودم
در کار بسیار حساس بودم و تمام عیب کار کارگران را قبل از اینکه خمیر خراب شود می گرفتم و دوست نداشتم مشتری ها روی شیرینی ام عیب بگذارند.
گلوتن
در پخت شیرینی کیفیت مواد بسیار مهم است و بدون آموزش و یا تجربه نمی شود کار خوب ارائه داد اگرچه الان ممکن است در مورد مواد اولیه شناخت پیدا کرده باشند ولی قدیما کمتر در این زمینه ها اشراف داشتند که کدام آرد برای چه شیرینی بهتر است. موادی در آرد به نام «گلوتن» وجود دارد که کیفیتش را بالا می برد و گرانتر از دیگر آردها هم است. خیلی ها «دیمی» کار را یاد گرفتند و به اصول فنی اش آگاه نبودند و حوصله هم نمی کردند وقت خود را صرف آموختن کنند.
کره محلی استفاده نمی کردیم
نه تنها از کره محلی بلکه روغن نباتی هم استفاده نمی کردیم و یک درجه بالاتر روغن مارگارین که طعم خوبی داشت و گرانتر هم بود به کار می بردیم.
جعبه شیرینی
جعبه های شیرینی را از کارخانه جعبه سازی پیام«گلوبندک» تهران می آوردیم و اینجا هم دوخت می کردیم.
شیرینی فله ای
شیرینی به شکل فله داشتیم ولی پاکت نبود و اوایل از روزنامه باطله برای درست کردن پاکت استفاده می کردیم بدین صورت که ابتدا کاغذ را پس از برش دادن ردیف و سپس لبه هایش را سریش می کردیم و آن را به شکل پاکت در می آوردیم که بعدها کاغذ گراف شد و بعد آن به شکل نایلونی درآمد. الان پاکتهای شکیل نایلونی وجود دارد و اکثرا بسته بندی است.
تشکیل زندگی
آرزویم بود که خانه ای از خودم داشته باشم. به همین خاطر سال 48 به اتفاق برادر دو قواره ملک خریدیم و آن را ساختیم. یک سال بعد و در سن سی و دو سالگی به خواستگاری دختر مورد علاقه ام رفتیم و آشنایی ما به این صورت بود که از قبل با خانواده این خانم که بسیار متواضع و با اخلاق بودند رفت و آمد خانوادگی داشتیم و آنها هم ما را می شناختند و با اعتماد کامل پس از خواستگاری جواب مثبت دادند و با عقدی ساده زندگی مان را شروع و سالیان سال به خوشی با هم زندگی کردیم.
شکار
اهل شکار بودم و 25 سال در منطقه نور و اطراف لاسم معروف به انگمار با تجهیزات کامل و پزشک تیم به شکار می رفتیم و تقریبا 15 روز می ماندیم و اولین شکارم کله بز بود و اسلحه هایی که داشتیم « پنج تیر پَرُون» و گلوله های « اف ام» که تک گلوله بود و تا شعاع 500 متری برد داشت و کمتر از چهار پاره استفاده می کردیم و مهم تر از همه اینکه بدون پروانه به شکار نمی رفتیم و حق ما هم این بود که دو شکار در فصلش بزنیم. نکته بعدی اینکه محلی ها بیشتر از تفنگ های سر پر استفاده می کردند که بردش به 50 متر هم نمی رسید.
شیرینی خواستگاری
معمولا به جهت رفت و آمد خانوادگی تقریبا هر شب برای خانواده همسرم شیرینی می بردیم و شب خواستگاری شیرینی «گاگارین» را بردیم.
یادگاران
بهترین شیرینی زندگی من بچه هایم هستند که حاصل ازدواج من و همسرم و یادگاران شایسته ایشان هستند که انشاءا… نام ما را زنده نگه دارند.
مِیمِل های قدیمی
عزیزانی چون آقای جلالی از قدیم الایام از ما خرید می کردند و تا امروز هم همچنان با ما هستند و این بخاطر اعتماد و خوش رفتاری به وجود آمد.
اشتباه سنگین
پس از سالها تلاش و تحمل مشکلات، اشتباهاتی از سوی بستگان نزدیک و درجه یک ما پیش آمد که پیشگیری های اولیه را انجام دادیم ولی متاسفانه چون اهل کاسبی نبودند و نفهمیدند که پدران چقدر زحمت کشیدند تا یک مغازه برند شود و با همه اوصاف پنج سالی می شود که شیرینی فروشی چند ساله خانوادگی ما تعطیل شد.
در درجه اول برادر بودیم
برادران فتحی قبل از شراکت با هم برادر بودیم و هر کاری که می کردیم مانعی بین ما نبود و خیلی هوای هم را داشتیم. احترامات تا آنجایی که مقدور بود سر جایش بود و حتی به من که کوچکتر از همه بودم بیشتر احترام می گذاشتند.
اولین گواهی نامه شماره دو
زمان ما آمل اداره راهنمایی رانندگی نداشت و برای امتحان آئین نامه و شهر به ساری می رفتیم که یک بار امتحان دادیم و متوجه شدیم در مکان کلانتری دفتری دایر شد به همین خاطر پیش سرهنگ رقابی رفتم و برایش توضیح دادم بچه اینجا هستم و برای امتحان به ساری می روم که برایم مشکل هست و ایشان هم موافقت کردند و ما چهار نفر امتحان دادیم که دو نفر قبول شدیم.
رشته تحصیلی و کار و شغل فعلی من
پونه فتحی هستم متولد 1351 رشته تحصیلی ام مترجمی زبان انگلیسی و شغل من آموزش آشپزی و شیرینی پزی است و و در واقع این دو هیچ سنخیتی هم با هم ندارند ولی از کودکی به این کار علاقمند بودم چون شرایط از طرف خانواده برایم مهیا بود.
کار با کیفیت
مبنا و اساس کار ما این بود که کاری با کیفیت در اختیار مشتری ها بگذاریم و همانطور که این موضوع برای پدر حائز اهمیت بود برای من هم مهم است.
بستر برایم مهیا بود اما اتفاقی
همیشه تو مهمانیها خیلی دوست داشتم شیرینی درست کنم اما پدر مخالفت می کرد و حرفشان این بود که همه چیز از شکلات و کیک گرفته تا شیرینی آماده هست ولی عقیده ام این بودم خودم درست کنم و این زمینه همراه با علاقه در من وجود داشت. خیلی اتفاقی و بخاطر شرایط از سر سرگرمی در کلاسها شرکت کردم و هیچوقت فکر نمی کردم بخواهم کاری را شروع کنم.
هر چی بیشتر جلو می رفتم
با شرکت در کلاسها و استمرار آن دوست داشتم دوره های بعدی را ببینم که اکثر دوره ها شش ماهه، یک ماهه بود و هنوز هم ادامه دارد و هر زمانی هم کلاسهای بین المللی با مدرسان خارجی و اساتید به نام این فن و هنر در داخل کشور تشکیل شود شرکت می کنم.
صنعت جدید
قنادی یک صنعت بسیار سودمند برای خانم‌های خانه‌دار است که هم به تغذیه سالم خانواده کمک می‌کند و هم خیلی زود به درآمد می‌رسد. به نظر من هرکسی میتواند از این حرفه درآمد کسب کند. این صنعت به گونه ای است که هیچوقت قدیمی نمی شود و فرار است و می طلبد که هنرمند به روز باشد و یاد بگیرد چرا که آنقدر پیشرفت هست و هر چقدر که بلد باشی باز انگار تازه کاری و تنوعش بیش از حد است.
اولین شیرینی
هر جا می رفتم و هر چیزی را که می دیدم سوال می کردم و برای خودم یادداشت می کردم و اگر دوست داشتم امتحان می کردم و با توجه به شرایط آن زمان«نون شامی» درست کردم و بعد آن «بشتزیک و کیک» پختم و بزرگتر که شدم کیک تولد درست کردم و خامه را از قنادی گرفتم و روی آن تزئین کردم که همه آن را دوست داشتند.
آشپزی
از آنجائیکه مرحوم مادر عزیزم دستپختش عالی بود ذوق می کرد که دخترش سمت درست کردن غذا می رود بنابراین با دلگرمی و علاقه خاصی زیر دستش آموزش دیدم و آشپزی ام خوب است.
کلاسیک
سبک کار ما کلاسیک و مدرن است و به صورت قنادی خانگی بعد از گرفتن سفارشات کار را تحویل می دهیم.
اولین سفارش کیک نامزدی
هشت سال پیش یکی از دوستانم به نام نازیلا اصغرزاده که خیلی مدیونش هستم و در این کار مشوق من بود اولین سفارش کیک نامزدی اش را به من داد که حدود هفت کیلو وزنش بود و با اینکه کلاس ها را از قبل رفته بودم و مدرک فنی حرفه ای کیک ساز را با بالاترین نمره قبول شدم ولی خیلی دلهره داشتم.
بدون تبلیغ
چیزی که برایم مهم و جالب بود اینکه زمانی که تبلیغات به صورت پیامکی یا بیلبرد و بنر بود من بدون هیچ تبلیغی کارم گرفت و به صورت زبانی با دوستان و آشنایان مطرح کردم و دوست داشتم خود کارم معرف من باشد و آنچه را که به مردم ارائه دادیم کیفیتش باعث شد تا طالب داشته باشیم.
پرزحمت
کار به صورت سفارشی است که باید در وقتش انجام و تحویل مشتری شود و این طور نیست که در قنادی ها و شیرینی سراها چند روز بماند تا طرف انتخاب کند و بدی اش این است چون تولید کم است ما از وقت و زمان، انرژی، هزینه های آب، برق و گاز مایه می گذاریم تا شاید نهایتا چند کیلو پخت شود.
ساعت کار بسته به مقدار شیرینی
برای پخت شیرینی نمی شود زمان را تعیین کرد و بطور میانگین بالای ۱۰ ساعت که البته بستگی به کلاس ها و سفارش ها می تواند متفاوت باشد. احساس مسئولیتم در کار و اینکه باید کار را به بهترین نحو انجام دهم باعث می شود که مدت زمان بیشتری کارکنم و چون علاقمند به کارم هستم، احساس خستگی نمی کنم.
هیچ چیز صنعتی نداریم
در شیرینی ها از اسانس استفاده نمی کنیم و هیچ چیز صنعتی نداریم و اگر دسر شکلاتی است موادمان شکلات خالص است نه رنگ و پودر کاکائو و موفقیت در کارمان کیفیت و ارگانیک بودن است.
مارمالاد
سالانه دو فریزر مخصوص مارمالادهایی است که تابستان آن را آماده و طی سال برای دسرهای مان از آن استفاده می کنیم و رنگ دسر ما رنگ نیست بلکه از خود میوه است.
کره نیوزیلندی
قیمت کره در حال حاضر و با تورم کنونی روز به روز بالا می رود و ما کره نیوزیلندی را قبلا کیلویی 19 و الان 38 هزار تومان می خریم ولی شیرینی های خشک ما قیمت سه سال پیش خود را دارد.
ابزار خارجی
رنگهای خاص برای کارهای خاص هست و برای تزئین از ابزار خارجی استفاده می کنیم که بعضی ها خیلی گران است یا ماکت هایی که استفاده می شود هزینه بر است و طالب خودش را دارد و اگر مشتری بخواهد برای او انجام می دهیم ولی برخی چیزها هست که به صورت روتین داریم و باید داشته باشیم و مشتری چه بخواهد و یا نخواهد خریداری می شود.
بازار خوب است
مشتری ها به نسبت وضعیت جامعه کم و زیاد می شود مردم پول داشته باشند خرید می کنند و در غیر اینصورت نه ولی خوشبختانه ما مشتری های خودمان را داریم که به ما اعتماد دارند و ساعت خودشان را با ما کوک می کنند.
تنوع کار ما زیاد است
به جز پخت کیک و شیرینی انواع دسر، شکلات، حلوا و منوی ماه رمضان را داریم و تنوع کاری ما خیلی زیاد است و با بهترین کیفیت نیز می باشد و بدون اغراق می گویم سود کار ما خیلی کم است و واقعا عشق و علاقه نباشد با این شرایط نمی شود کار کرد.
خرابکاری
در کار شیرینی پزی خرابکاری البته کوچولو داشتم که در کار برای همه پیش می آید و با صبوری حل می شود اما همچنان استرس در جهت راضی نگه داشتن مشتری با من هست و اگر نباشد نمی شود کار خوب ارائه داد.
روش کار
در کارم روش خاص خودم را دارم و دوست دارم ترکیبی کار کنم و دلم می خواهد کسی که از پیج من استفاده می کند مدل دیگری انتخاب کند و به کارش تنوع دهد.
مشتری خارجی
مشتری های بیشتر از شهرهای نور، بابل، ساری، محمودآباد، نوشهر، چالوس، تهران و حتی خارج از کشور هستند که به عنوان سوغاتی می برند و همین باعث تبلیغات خوبی برای کار ما شد.
فضای مجازی
از زمانی که تلگرام و اینستاگرام آمد پسرم زحمتش را کشید و کمک کرد تا از این طریق کارهایم را معرفی کنم که خیلی ها الان مشتری ثابت ما شدند.
گرانترین شیرینی
نسبت به شهرهای دیگر قیمت های ما مناسبتر است و گرانترین شیرینی ما شیرینی خشک ترکیبی است که به گفته مشتری های عزیز مطابق با دیگر شیرینی های خانگی قیمتش کم است.
رمز موفقیت
همیشه ترجیح دادم از مواد اولیه خوب و با کیفیت درکار استفاده کنم، به هنرجویانم هم همیشه توصیه می کنم که هیچ وقت از کیفیت کار و مواد اولیه کم نکنند و حتما از مواد درجه یک استفاده کنند، بخاطر همین، از نظر کیفیت همیشه بهترین بودم و تلاش و پشتکار نیز در هر رشته ای لازم است. آموزش مدام و یادگیری مهارت همیشه نیاز است، چندین سال مربی هستم اما هنوز هم آموزش می بینم و لطف خدا که همیشه شامل حال من شد.
بهترین غذا
همه غذاهایی که می پزم خوب است ولی پسرم می گوید بعضی از غذاهایی که شما درست می کنید تقریبا نمونه اش را در هیچ جا حتی رستورانها
هم پیدا نمی شود و اسمش را هم نمی دانند ولی «ته چین و کیش لورن» غذای مورد علاقه او
می باشد.
شیرینی مورد علاقه ام نارنجکی است
زمانی که بابا قنادی داشت شیرینی های نارنجکی اش خیلی معروف بود و من هم از آن می گرفتم و الان هم هر از گاهی که وقت کنم از قنادی تهران که مرا به یاد شیرینی بابا می اندازد می خرم.
هنرجویان
بطور دقیق نمیتوانم بگویم، در این 8 سال همیشه هنرجو داشتم و خداوند را شاکرم که توانستم در زندگی تعدادی از زنان جامعه مفید و موثر باشم و برای تعداد زیادی از بانوان آمل شغل ایجاد کنم. در شیرینی‌پزی و قنادی، آموزش به کارآموزان بسیار مهم می باشد و زمانی که به هنرجویان آموزش می دهم حس قشنگی دارم که تجربیاتم را به آنها منتقل می کنم.
تدریس شیرینی پزی
از کار تدریس شیرینی پزی راضی هستم و خوشحالم که توانستم در کار خود موفق باشم. من وقتی خیلی خسته هستم از شاگردانم انرژی می گیرم و این انرژی خستگی را از تن بیرون می کند. در واقع وقتی به کار علاقه داشته باشید و با عشق و لذت انجامش دهید، خسته نمی شوید و همیشه برای ادامه کار و زندگی انرژی دارید.
سخن پایانی
خداوند را شاکرم که در کار خود موفق هستم و با عشق و علاقه به کارم زندگی می کنم. آشپزی بازنشستگی ندارد و همیشه و هر وقت که دوست داشته باشم، میتوانم کارکنم.

اشتراک گذاری این مطلب در :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در ادامه , بخوانید ....

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری این مطلب در :