از خانه های بزرگ و درندشت بالا شهر با ثروتهای کلان چند میلیاردی و ویلا و ماشین و… به اینجا می ایند که دو متر در 50 سانت است. یه ذره خاکی که می شوند خودشون را می تکانند اما وقتی مُردند دیگر ورق بر می گردد. کفن در یک لحظه خاکی می شود و هیچکس هم نیست که بتکاند! مردم غم چه چیز را می خورند؟ مالی که اختیارش دست آنها نیست، کفنی که جیب ندارد و عزیزانی که تا لب گور با او می آیند، سقفی که از سوز سرما و گرمای تابستون در امون باشند، بسه دیگه نه؟ ” از چند ماه پيش تصميم گرفتم تا گفتگويي را با كسي انجام دهم كه روزي گذرم به آن خواهد افتاد و تا به حال كمتر كسي سراغ آن رفته. سید تقی را بین قبرها در حالی یافتم که مشغول قدم زدن بود. به سختی قبول کرد که با هم حرف بزنیم. از او خواستم که برای گفتگو در سایهای بنشینیم. حرفم را قبول کرد و در سایهای زیر ایوان امامزاده ابراهیم ورودی مردانه نشستیم. موسوی خودش را 44 سال معرفی کرد، دست هایش زِبر بود و خاک رنگش را سفید کرده بود. با او هم صحبت شدم، زمانی که پرسیدم چرا این شغل را انتخاب کرده با نگاهی معنی دار جوابم را داد و گفت که از مجبوری روزگار به این کار رو آورده است. او ادامه داد و گفت در همین حیاط امامزاده ابراهیم به دنیا آمدم. پدرم سید حسین نام داشت و قبرکن بود و مادرم منور مهدی زاده متولی امامزاده بود و تا پنجم ابتدایی(مدرسه کوروش کبیر و طالقانی فعلی) بیشتر درس نخواندم.
از ابتدای به کار زیر دست بنا و صاحب کارها بودم و شاگردی کردم و حدود 14 سال آسفالت کار بودم و در کنارش به این شغل هم رو آوردم که خوبی این شغل دایمی بودن آن است و زمستان و تابستان را نمیشناسد و سالی دوازده ماه ادامه دارد.
زود ازدواج کردم
از زندگیاش که پرسیدم با صدایی خستهتر از چهرهاش جوابم را داد. 17 سالگی ازدواج کردم و زیر نظر اوقاف داخل امامزاده ابراهیم جارو می کشیدم و نظافت آستانه مقدسه را انجام می دادم اما از آنجائیکه دخل و خرج زندگی با هم جور در نمی آمد، با روی آوردن به قبرکنی همسرم نه تنها شکایتی نکرد بلکه حمایتم نیز می کرد و به این ترتیب با خاطرجمی بیشتری کارم را با جدیت ادامه دادم و تا امروز هم مشغول به آن می باشم.
فکر نمی کردم قبرکن شوم
از عباس پرسیدم آیا فکر می کردی روزی قبر کن شوی؟ گفت که نه، اما در ادامه گفت که از شغلاش راضی است و اگر این شغل نباشد شاید کار خیلی ها لنگ می شد و مرده ها رو دست زنده ها می ماندند و این معصیت دارد و به همین هم شکر میکنم.
آرزویم این است مرده کمتری به قبرستان بیاورند
بالاخره سوالی را که دوست داشتم جوابش را بدانم با ترس پرسیدم که آیا در این مدت آرزو کرده است که مردم زیادتری بمیرند تا او پول زیادتری نصیبش شود؟ جوابم را با صدای بلندی داد که این کار حرام است. گفت که در دین اسلام آرزوی مرگ برای یک شخص حرام است و اگر او در این فکر باشد لقمه نانی که به دست میآید بر وی حرام میشود. ادامه داد که هر روز صبح به این امید است که مرده کمتری به قبرستان بیاورند
ساعت کاری ندارم
از ساعات کاری خود برایم گفت که بی نظم اند. سید تقی میگفت که گاهگاهی هم مجبور شده است که نصف شب برای کندن قبر به قبرستان بیاید. لبخندی زد و گفت که مردن انسانها که دیگر زمان نمیشناسد شب ممکن بیاید، صبح ممکن بیاید و اجل که به آدم تلفن نمیکند.
مرگ و میر وقت ندارد
به حرفهایش که گوش میدادم به من نگاه نمیکرد و نگاهش به زمین بود. از مرگ و میر آدمها که حرف میزد گفت که این مرگ و میر وقت و نظم ندارد. گاهی زیاد و گاهی کم است. عباس ادامه داد و گفت که دیروز مرده بود اما فضل خدا امروز هیچ مردهای را تا حال به قبرستان نیاورده اند.
اما مهم ترین بخش سفر به داخل قبر است که پیشنهاد می شود این سفر را از دست ندهید و برای یک بار هم که شده تجربه فرو رفتن در یکی از قبرهای سه طبقه را داشته باشید؛ قبرهایی که عمق و تنگی شان، به خوبی نزدیکی مرگ را برای سرانگشتان هر بنی آدمی ترجمه می کنند و نگارنده نیز این تجربه را با گوشت و پوست درک کرد.
آخرین شغل دنیا
قبر کن می گفت: این شغل آخرین شغل دنیاست و من در اوایل کارم شاید کمی دلهره داشتم اما حالا واقعاً از این کار خوشم میآید، چون در این شغل بیآنکه معلمی داشته باشی چیزهایی یاد میگیری که به نظر من زندگی آرام است، آموختهام بی دغدغه زندگی کنم، چشمم دنبال چیزی نیست، چون میدانم کفن جیب ندارد، باید تمام داراییها را برای دیگران گذاشت و از این دنیا رفت.
اولین قبر
شروع و استارت کارم با برادر بزرگترم بود که به همراهش اولین قبر را کندیم.
فکر نمی کردم قبرکن شوم
هیچکس هیچوقت به کاری که الان به آن مشغول است فکر نمی کند و طبعا بنده هم از این موضوع مستثنی نبودم و فکر نمی کردم روزی قبرکن شوم.
قبرکن یا گورکن
این دو از نظر معنی شبیه هم هستند ولی از نظر نوع بیان قبرکن به شخصی گفته می شود که خانه آخرت متوفی را آماده می کند و گورکن به حیوانی اطلاق می شود که زمین را می کند.
اندازه قبرها استاندارده
قبرها: تک طبقه دو در یک متر و 50 الی 60 متر می باشد و دو طبقه دو متر و بیست در همان طول دو متر و سه طبقه هم سه متر و 60 متر و سه متر و هفتاد متر در طول دو متر.
قبر زن و مرد
قبر همان خانه آخرت است و برای زن و مرد یک اندازه می باشد. زن و مرد، بزرگ و کوچک، معروف و سرشناس یا گمنام همه اندازه قبرشون یکی هست، فقط قبر بچه های زیر 3 سال با بقیه فرق دارد، طول قبر همان است و عرض آن را کوچکتر می کنیم.
دفن یک میت
دفن یک میت بستگی به خانواده ها دارد و اگر قبر آماده نباشه تقریباً یک نصف روز زمان میبرد، اما اگر قبر از قبل آماده باشه حدوداً یک ساعت طول می کشد.
قبر پولدار و بی پول
ثروت قارون هم که داشته باشی با چند متر کفن به خاک می روی نه اینجا دیگه پارتیبازی نیست، همه با هم یکی هستند اندازه قبرا، خاکی که رو مرده ها ریخته می شود همه یکی است اما چیزی که شاید فرق کند این است که بعضی ها بخواهند کنار بقیه مرده های شان دفن شوند یا نزدیک باشند به کنار خیابان های داخل آرامستان و مهم اعمال و ایمان آدمی است که به دردش می خورد.
قیمت قبر
قیمت تمام شده برای دستمزد کندن یک قبر متفاوت است و به 100 تا 150 هزار تومان می رسد ولی در مجموع با خانواده متوفیان راه می آئیم و نرخ خاصی نداریم و با زیاد دادن دستمزد مشکل داریم.
دو طبقه
قبرها در روستاها و محلات معمولا یک طبقه است ولی امامزاده ابراهیم دو طبقه می باشد بدین صورت که اموات رو تو طبقه زیری دفن می کنیم بعد با بتن و خاک روی آن را میپوشانیم و بالای آن قبر بعدی را کار می گذاریم.
وقت تنهایی
نه دیگه عادت کردیم چون بزرگ شده امامزاده ابراهیم بودم و ترس از بچگی با من همراه بود. با لبخند(مرده که ترس نداره، باید از زنده ها بترسیم) چرا اولش که کار تو این مکان رو شروع می کنی خوف خودش را دارد و بعد از مدتی دیگر عادی می شود.
به ما اطلاع می دهند
دوستان زیادی شماره ام را دارند و بلافاصله با فوت نزدیکان شان به من زنگ می زنند.
برخورد مردم
خیلی از آدم ها کارشان طوری است که اگر نباشند خیلی از کارها پیش نمی رود، مردن حق است و مردم این شغل را مثل دیگر شغلهای کلیدی پذیرفته اند همانگونه که بنا، صافکار، لوله کش و … باید باشند که اگر قبرکن نباشد دردسرساز و منجر به این می شود که جنازه حتی روی دست خانواده ها بماند و در واقع زندگی مختل می شود. بعضی ها هم می گویند کار خوبی است ثواب دارد. با خنده(همه جور آدمی پیدا می شود).
برخورد زن و بچه
همسرم با کارم کنار آمده و راضی است و حتی بعضی وقت ها که داخل قبر مشغول کندن هستم پسرم در آجرچینی به من کمک می کند.
قبرستان امامزاده ابراهیم تعطیل شده هست
نگاهی به دور و بر امامزاده می کند و با اشاره دست می گوید این قبرستان تعطیل شده است و قبری نداریم که به کسی بفروشند مگر قبرهایی که قدمت آنها به 60 سال رسیده باشد و کسانی هم که در حال حاضر برای دفن اموات می آیند از قبل برای خودشان قبر خریدند.
بیشترین و کمترین دستمزد
در گذشته ها خانواده های بی بضاعت و مستضعفی بودند که ما از آنها پولی بابت قبر نمی گرفتیم. مثلا در دوره پدر خدا بیامرزم بابت کندن قبر 15 هزار تومان می دادند و زمان ما هم از 30 الی 50 هزار تومان و امروز هم 150 هزار تومان دستمزد می گیریم و این توافقی و استادکاری بین خانواده متوفی و قبر کن می باشد.
زمان برای آماده شدن قبر
برای آماده شدن یک قبر آن هم به صورت استادکاری کم کمش 8 ساعت زمان می برد و برای این کار 2 متر باید پایین بروی و از پایین هم باید بچینی و به بالا بیایی و مراحلش هم کندن، آجرچینی دو طرف در 70 سانت، دیوارکش که جای قرار گرفتن لحد است.
نشده میت چیزی با خودش ببرد
همه چیز بر می گردد به اعمال خود مردم که خوبند یا بد! باید بگویم که قارون با آنهمه ثروت و دارایی اش نتوانست چیزی ببرد چه رسد به من و شما که آه در بساط هم نداریم.
محل دفن
پس از مرگم هر جایی که خانواده ام دوست داشتند و هر جا که شد مرا دفن کنند چون مکان مهم نیست بلکه عمل انسان است که در روز حساب و کتاب به کار می آید و میزان تشخیص هم ایمان و تقوا می باشد.
دعوا بر سر محل دفن
آرام می خندد و با لحن خاصی می گوید معمولا در مراسم تشییع گریه زاری می کنند اما کسی دعوا نمی کند.
خسته نباشید
آنهایی که مرا می شناسند می گویند «سید خسته نباشی»رهگذران و خانواده های متوفیان زمانی که از کنارم رد می شوند می گویند «اوسا» خسته نباشی.
فشار قبر
فشار قبر به اعمال انسان است نه اینکه قبر به مرده فشار بیاورد، اعمالی که در این دنیا انجام می دهیم بازخوردش را در تاریکی قبر می بینیم. آیا در دنیا مردم آزاری کردی یا دست نیازمندی را گرفتی.
شب بمیریم بهتر است
البته در وقت مرگ هر چه مصلحت باشد همان پیش می آید ولی هر وقت پیمانه پر شد باید برای مردن آماده شد.
جوانها بیشتر می میرند
مرگ هم برای پیر و هم جوان اتفاق می افتد و حق است ولی در چند سال اخیر جوانان بیشتر می میرند و این را می شود گذاشت به حساب قسمت و زمانی که کسی به دنیا می آید تاریخ فوتش نیز همان لحظه در دفتر سرنوشتش ثبت می شود.
ترسی ندارم
چون متولد و بزرگ شده امامزاده ابراهیم هستم و از زمانی که خودم را شناختم با مردن و جنازه و قبر و تاریکی مواجه شدم بنابراین ترسی از کندن قبر و تنهایی ندارم.
اخرین ایستگاه
سوت آخر زندگی با مرگ شخص زده می شود و آخرین ایستگاه هم مرگ و قبرستان است که مسافر در آن پیاده می شود.
اخرین حرف
ارزوی سلامتی و بهروزی برای همه دارم.