صبح آمل روایتی تلخ از نابودی باغ‌ شهرداری آمل و تبدیل آن به مرکز خرید گزارش می دهد؛به بهانه ساماندهی هسته مرکزی شهر، دارند مغازه می سازند


***چرا شهرداری با آن همه سازمان، مستغلات و دارایی ها، حقوق پیمانکار را با نادیده گرفتن اصالت شهر از هویت تاریخی آن هزینه می کند!!! مگر زمین یا آپارتمان برای جایگزینی ندارد؟!! چرا با اموال دیگر تهاتر نکردند؟!!
آقای شهردار و اعضای محترم شورای شهر در کوچه های 6 و 8 متری تراکم فروشی دارند و عوارض از شهروندان دریافت می کنند و علیرغم پتانسیل بالای توریست در آمل، در پرداخت حقوق 2 هزار کارمندشان عاجزند؟!! علی ایحال گوشه گوشه شهر را به بهانه بهبود ترافیک دست زدند و با شرایط موجود معلوم نیست تا دو سال بعد وضعیت ترافیکی شهر به چه شکلی در می آید؟!
در جلسه فرمانداری احمد محمدی رئیس سابق شورای شهر هم پروژه هسته مرکزی را دارای شبهه دانست اما چگونه با مخالفت پنج عضو شورا تایید شد؟!!
***شرکت سازنده آلمانی، با هشداری جدی در سال ۱۳۸۸ پایان عمر مفید پل معلق را اعلام نموده تا از بارتعهدات آن خارج گردد، که طی این سالها با اهمال کاری مدیران شهری روبرو هستیم. آیا نباید از حوادثی مثل متروپل درس بگیریم و حتما ده ها کشته روی دست مردم شهر آمل بماند تا مسئولان به فکر راه چاره ای بیفتند؟
باغ حیاط شهرداری آمل هر چند یکی از پارک هایی بود که محل رفع خستگی و کسب آرامش کسبه‌ های اطراف، بازنشسته‌ های محترمی بود که عصا زنان به هم می رسیدند، رهگذران و توریست، بانوان سرپرست خانوار با بچه‌های قد و نیم‌قد، خانواده‌ نازنین و رنج‌کشیده‌ بیماران تحت درمان انجمن آرین که در همسایگی باغ بودند و عابران خسته و درمانده و در راه‌مانده دلشان به همان چند دقیقه نفس تازه کردن در هوای لطیف و پر از اکسیژن خوش بود و بازدیدکنندگان بسیاری از جای جای آمل را به سمت خود فرا می‌خواند حال بماند عطر جادویی بهار نارنج اردیبهشت که خاطره ای برای نسل‌های آینده می شد اما برخی بی توجهی‌ها برای احداث مرکز خرید این اثر را در خطر مرگ تدریجی قرار داد و تاکنون مورد بی مهری‌های زیادی قرار گرفته و برخی از مسئولین این شهر که روشن نیست آگاهانه و یا از سر عدم آگاهی، چرا هویت آن را زیر سوال ‌بردند؟! اما مساله تخریب باغ شهرداری آمل، بحث تازه ای نیست و به بهانه تبدیل به مرکز خرید از مدتها پیش مطرح و تا همین لحظه فضای سبز سنتی آن، روز به روز آب رفت، درختان به دندانه تیز اره ها سپرده شد و سر و صدای اره های برقی، نفس اندک باغ های باقی مانده در شهر را نیز در سینه حبس کرد. حال هم قرعه به نام باغ شهرداری افتاده است که شاید برایتان عجیب به نظر برسد دورانی که اینجا می خواست پارک شود، مکانی سبز بود نه خاکستری! سخت است که خاطره درختان و حوضچه های آب دیروز را از منظره سازه های آسمان خراش و راه های سیمانیِ امروز بیرون کشید. آن هم حالا که کمتر اثری از این قبیل باغ‌ پارک های افسانه‌ای باقی مانده است و تا چند صباحی دیگر برج‌ها به جای چنارها از زمین می رویند! اما چرا؟!! قصه ساده است، ارزش زمین نجومی شده و همین دلیل برای تخریب و کاربری تجاری از این اراضی کفایت می کند، آن هم وقتی در بعضی نقاط بکر می توان با احداث مرکز خرید به جای همین باغ ها کسب سرمایه کرد. روندی که سلاطین باغ داری دیروز را به امروز پرماجرا گره می زند! در کنار صحبت از مافیای زمین، کوه، سد انحرافی، زباله‌زار جاده هراز، شیرابه، سفره‌های زیرزمینی و سموم بی‌رویه کشاورزی، معضلات معدن آلوده نمار به سرب و ارسنیک، سونامی سرطان مازندران، خیابان‌های تنگ و ترافیک و آسفالت‌های معیوب کوچه‌ها و سگ‌های هار ولگرد، تخریب بافت تاریخی شهر، آلودگی شهرک صنعتی، دود سوختن شالیزارها، جنگل‌خواری، تغییر کاربری‌های غیرمجاز، برج‌های بلند وسط کوچه‌ های باریک و غم نان و … چند سالی است باغ خواری نیز به مافیا شدن نزدیک است.
از طرفی نقش این روند در تخریب محیط زیست، آن‌چنان به یک «دانسته عمومی» تبدیل شده که حتی مقام معظم رهبری هم با عباراتی نظیر «دست بردن به جنگل‌ها و منابع طبیعی به‌خصوص در شمال کشور» و «عده ای با توجیهات به ظاهر قابل قبول از جمله ساختن مرکز خرید اقدام به نابودی فضای سبز» به آن اشاره نمودند.
اما الان سال ۱۴۰۳ است که شهرداری یکی از باغ‌ها را قرق کرده‌ انگار کمربند سبز که گرانترین جای شهر آمل را ملک شخصی خود کرده‌اند تا دیگر خبری از هوای خوب، آواز پرندگان و جایی دنج برای دمی استراحت نباشد. این درد مشترک این روزهای ماست و توسعه روزافزون سبب شده باغ‌ها و ریه‌های تنفسی شهر نابود شود. بخشی از باغ‌ها و زمین‌های کشاورزی به سکونتگاه مهاجران تبدیل شده‌ است، بخش وسیعی هم به باغ‌ویلا تغییر کاربری داده‌اند که آخر هفته‌ها بو و دود کباب از آنها بلند می‌شود چنانچه تا همین چند سال پیش، متمولان برای خرید ویلا و باغ به شهرهای شمالی کشور می‌رفتند،

اما اینک درست بیخ گوش پایتخت می‌توانند زمین‌های کشاورزی خرد شده را خریداری و به باغ‌ویلا تبدیل کنند. نمونه‌اش در روستاها و شهرهای ساحلی فراوان است و اگر سری به آنجاها بزنید، باغ‌ویلاهای کوچک و بزرگی می‌بینید که هریک باسلیقه صاحبانش ساخته شده است. حال اگر نابودی باغ در سایه احداث مرکز خرید را به وضعیت اسفناک ترافیک و نداشتن پارکینگ گره بزنیم، می توانیم از همین لحظه فاتحه شهر آمل را برای چند ده سال آینده بخوانیم…! تا جایی که خبر طراحی و تخریب باغ شهرداری آمل در ازای ساخت مرکز خرید در قلب شهر آمل آنقدر نگران‏ کننده شد که موج نگرانی عمیقی را در میان فعالان اجتماعی و محیط زیستی و مهم تر شهروندان برای حفظ آن پدید آورده است که هزاران قلم با جوهر وجدانهای آگاه و دلسوز صاحبان خود دست به کار شده و امضایی مانا را در مخالفت با این حرکت غیر اصولی پای برگه ها به ثبت رساندند تا مبادا چنین پروژه‏‌هایی به طور هدفمند و هوشمند برای سرعت بخشیدن به تخریب باغ‌‏ها، طراحی و سازماندهی و اجرا ‏‌شوند. بر همین اساس رسانه صبح آمل با توجه به وظیفه ذاتی خویش در امتدا سلسه گزارشهای شهری در خصوص اطلاع رسانی و تنویر افکار عمومی مطالب و اظهار نظر چند تن از فعالین اجتماعی و محیط زیستی که هر کدام برای خود جایگاهی در میان شهروندان دارند را در این چاپ به معرض قضاوت خوانندگان عزیز و مخاطبین همیشگی و دوستدار واقعیت می گذارد که ماحصل آن در ذیل می باشد؛

1403/08/14

اشتراک گذاری این مطلب در :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در ادامه بخوانید ....

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری این مطلب در :

گفتگوی اختصاصی صبح آمل با خانم مهندس سمانه هندویی معاونت مالی و اداری شرکت های گروه هندویی و عضو هیئت امنای شهرک شهدای تشبندان محمودآباد: واقعیت این است که در دنیای امروز ‌ صدای مردان چنان بلند شده است که گاهی، شاید برای ایجاد تعادل، باید از مردها خواست تا کمی سکوت کنند تا صدای زنان موفق دنیا بهتر شنیده شود