خط و چين پيشاني اش حکايت از عدم سازش چرخ روزگار با حاج محمد مي داد که برف امسال يک شبه پيرش کرد که سختي آن سه روز يخبندان چروک هاي سنگيني را ترسيم کرد. مي بايست صبور باشد تا از پا در نيايد بايد محکم قدم مي گرفت و پاي در باغ مي گذاشت و دوباره از نو شروع مي کرد. بايد مي رفت و به آنهايي که چشم شان به دست پر سخاوتش بود اميد مي داد که دنيا به آخر نرسيده. شايد ذهن کنجکاوش را از مرحوم پدرش به ارث برده باشد که روزگار هميشه بر وفق مراد نيست. ساعت دو بعداز ظهر از آمل حرکت و پس از طي شش کيلومتر به روستاي ساييچ محله رسيدم. محله اي پر از باغ مرکبات و کيوي که از لطف يخبندان بي نصيب نماندند. پرسان پرسان به باغ حاج اباذري رسيدم، کارگران در حال بارگيري کاميون بودند دوربينم را بيرون آوردم و با يک فلش چند تا عکس انداختم. خانم از اين طرف هم بگير اين صداي کارگري بود که فقط مي خنديد. با آنها خداحافظي کردم و وارد باغ شديم گريه ام در آمد. درختاني که سر به زير
انداخته بودند و هيچ نمي گفتند. روي پله خانه سرايدار نشستيم، زير درختها پر بود از پرتقال هايي که هر لحظه به تعدادشان اضافه مي شد اما اشتباه نکنيد دستي آنها را نمي چيد بلکه از شاخه جدا مي شدند و خودشان به زمين مي افتادند. خانم خبرنگار اين باغ از اول اينجوري نبود برو بيايي براي خودش داشت اما حالا ادم غصه اش مي گيرد به آن نگاه کند. اينجا هوا سرد است برويم داخل خداي ناکرده مريض مي شويد ولي نمي توانستم دل بکنم نشستم که گفت اين کيوي را نگاه کن قارچي شده و مزه اش را از دست داده و تا سه سال ديگه هم ميوه ندارم. پرتقالها هم حال و روز خوشي ندارند. اينها را حاج محمد اباذري يکي از باغداران آملي که چند سال نمونه کشوري، استاني و شهرستاني است مي گويد؛ خداوند انسان را براي بها آفريد نه براي بهانه. مرد آن است که سفره پهن کند و به توان خودش به ديگران نان برساند. خداوند در قران مي فرمايد، زراعت گر اصلي منم نه شما.
ولين فرزندخانواده هستم و ششمين روز از دهمين ماه سال 1329 در روستاي ساييچ محله به دنيا آمدم و نامم را محمد اباذري گذاشتند. پدرم سلمان سواد قرآني داشت و اهل مرثيه و نوحه بود و مادرم زبيده خاتون بيسواد و خانه دار، چند نسل اباذر و سلمان گاهي اباذر پدر و گاهي سلمان کشاورز شد و پايه کارمان نيز بر کشاورزي بوده است. سه سال بيشتر نداشتم که در مکتب خانه زير نظر استاد سيد اسماعيل حسيني که از روستاي آغوزبن ليتکوه به محل ما مي آمد، در تکيه امام حسن قرآن را ياد گرفتم.
23 شاگرد پسر و دختر از روستاهاي مجاور به ساييچ محله مي آمدند و در تکيه کاه گلي قديمي قران ياد مي گرفتند. بعد از مدتي ما را به آموزش و پرورش واقع در پشت دبيرستان امام خميني(ره) «اداره فرهنگ سابق» بردند و امتحان گرفتند و پس از قبولي در کلاس دوم ابتدايي ثبت نام کرديم. براي شروع سال تحصيلي 1336 تکيه آغوذبن را براي کلاس درس آماده کردند و زير نظر آقاي تسليمي معلم بسيار زحمتکش شروع به درس خواندن کرديم. دوباره به دليل نداشتن مدرسه و براي ادامه تحصيل در مقطع سوم و چهارم ابتدايي به تکيه روستاي وليسده رفتم. سال پنجم و ششم ابتدايي را در دبستان جلالي پشت امامزاده ابراهيم(ع) آمل به پايان رساندم.
معلم خصوصي نبود
زمان ما امکاناتي مثل تلويزيون نبود و پس از مدرسه در کوچه و پس کوچه بازي مي کرديم و براي رفع اشکال درسي به خانه يک باسواد مي رفتيم تا به ما کمک کند و شب هم بدون اينکه کسي بگويد بعد از شام خوردن مي خوابيديم.
پدرم بهترين کشاورز بود
پدرم کشاورزي و مالدار خوبي بود و تعدادي گاو و اسب در منزل نگهداري مي کرد و هنگام ييلاق قشلاق ما هم به همراهشان مي رفتيم.
سفارش پدر
بعد از خدمت مقدس سربازي روزي پدر مرا کنار خودش نشاند و گفت؛ اگر مي خواهي کشاورز شوي بهترين کشاورز باش و اين را هم به من قول بده که در هر کاري بهترين ها باشي تا ديگران سر سفره تو بنشينند و نان بخورند.
تربيت شده مکتب حسين
کودک بوديم که دست در دست پدر به تکايا و مساجد مي رفتيم و در مراسمات دسته روي شرکت مي کرديم و از ساييچ محله با پاي پياده به مسجد حاج علي کوچک واقع در پايين بازار مي رفتيم تا از سخنراني و موعظه حفظات آيات علامتين حسن زاده و جوادي آملي بهره مند شويم و با افتخار مي گويم که ما تربيت يافتگان اين مکتبيم.
مادرم دست تنها بود
پسر عصاي پيري دست پدر است و دختر انيس و همراه مادر که متاسفانه مادر ما دختري نداشت و هميشه خسته بود. به همين خاطر دو کارگر زن روستايي در کارهاي خانه کمک حالش بودند و هفته اي دو بار «پنج مَن» ماست و شير را داخل تشت بزرگ روي سر مي گذاشتند و با پاي پياده به مشاعي تکيه مي بردند و پس از فروش دوباره پياده به خانه بر مي گشتند.
فاصله ها زياد شده
آن وقت ها ساييچ محله 90 خانوار زندگي مي کردند و خانه ها با اينکه در و دروازه نداشت ولي مردم به يکديگر نزديکتر بودند اما ديوارهاي بلند امروزي حکم سد دارد و مردم را از هم دور کرده است. تابستانهاي ييلاقي وقتي از کنار خانه هر کسي رد مي شديم يک يا الله مي گفتيم و صاحبخانه از ما دعوت به ناهار يا شام مي کرد که در حال حاضر اين رسم به فراموشي رفته است.
آدمها بي قيد بودند
يادم مي آيد زمان ما مردم بي قيد بودند و بيشتر نسبت به هم حس برادر و خواهريداشتند و زنان از صبح که روسري به سر مي گذاشتند ديگر تحت هيچ شرايطي بر نمي داشتند.
آب هراز نبود برنج هم نبود
بيشتر سالها با خشکسالي مواجه بوديم و با اينکه زمين داشتيم ولي نمي توانستيم برنج کشت کنيم دليلش هم کمي آب بود. برق هم نبود که از چاه آب بکشند و زمينها را سيراب کنند بنابراين اگر رودخانه بزرگ هراز آب نداشت شالي هم نمي شد و زندگي ما با فروش شير و ماست و تخم مرغ مي گذشت.
کودکي نکردم
کودکي ها مثل بچه هاي امروز تفريح نکرديم و تا آنجا که يادمان هست فقط کار و کار و تابستانها هم که همراه خانواده به ييلاق مي رفتيم بايد در کارهاي خانه مثل تميز کردن طويله، جمع کردن تخم مرغ، غذا دادن مرغ و خروس به مادر کمک مي کرديم و مثل امروز وظيفه ما فقط درس خواندن نبود.
خدمت سربازي و سورپرايز پدر
سال 1349 براي خدمت مقدس سربازي به شهرستان بيرجند اعزام و چند ماهي نگذشته بود که ما را به تهران فرستادند و از آنجا پس از تقسيم به خرم آباد استان لرستان انتقال دادند. در اين حين پدرم در نامه اي خطاب به من نوشت براي تو زن گرفتم کهحجب و حيا اجازه ندادبپرسم طرف چه کسي هست. بعد 13 ماه فهميدم عروس چه کسي است
زمان ما مرخصي ها 10 روزه بود ولي از آنجائيکهسرباز وظيفه شناسي بودم و خوب پست دژباني مي دادمسرهنگاردوآباديفرمانده پادگان پنج روز مرخصي تشويقي برايم رد کرد و 13 ماه بعد از دريافت نامه پدر به مرخصي 15 روزه آمدم و تازه فهميدم عروس خانم چه کسي است.
سرهنگ خاکساري
يک هفته مانده به ماه رمضان 1349 سرهنگ خاکساري فرمانده پادگان در برنامه صبحگاه اعلام کرد آمار روزه داران را بگيريد که اگر يک روزه دار روزه خوار شود برايش جيره در نظر گرفته مي شود که اين مهم نشان مي دهد حتي آن زمان هم اخلاقيات ارزش داشت.
زنم را برايم نشان کردند
قديما وقتي والدين، دختري را براي پسرشان انتخاب مي کردند وقت مي گرفتند تا در تاريخ مقرر آنها را به عقد هم در آورند. در اين حين هم هديه اي را براي عروس به عنوان نشانه مي فرستادند تا خيال شان جمع باشد. خانواده ما نيز حلقه،کله قند،يک دست لباس براي عروس، روسري براي مادر خانم و يک دست کت و شلوار براي پدر خانم تهيه و بدون حضور دامادبه خانه عروس بردند و نشون کردند.
عروسي
بعد از خدمت سربازي سال1353سور و ساط عقد را به راه انداختيم و در محضرخانه مرحوم رجايي محرم شديم و بعد سه ماه عروسي گرفتيم.
حرمتها
آن وقتها حرمتها آنقدر سر جايش بود که کسي جرات نمي کرد به بزرگترش بي احترامي کند.حتي يادم مي آيد خداوند پسري به ما عنايت کرده بود که وقتي طرف مان مي آمد با دست اشاره مي کرديم نيايد در غير اينصورت بيرون مي رفتيم. نزد پدر اصلا مو شانه نمي کرديم يا بدون سرشلوار نمي نشستيم.
محمد ريشي
در گذشته ريش زينت و زيور مرد و باعث وقارش بود و من هم بخاطر علاقه، ريشم را بلند کردم، براي همين محلي ها و دوستانم محمد ريشي صدايم مي کردند.
قانع باش
اولين سالي که براي شاليزاري اقدام کردم با خشکسالي مواجه شدم و کارگر روزمزد هم رسم نبود. من با سه کارگر طي کردم و با زحمت فراوان از دو هکتار زمين که همه کارها با دست انجام مي شد 9 خروار شلتوک برداشت و به کارخانه شاليکوبي فرستادم و هفت بار و هاله «هفتصد و پنجاه کيلو» برنج گرفتم. از آنطرف ما به مزدگيرها بايد يازده بار«يک تن و صد کيلو» برنج مي داديم که در اين ميان 450 کيلو کسري داشتيم و بخاطر اين موضوع و شدت ناراحتي سه شبانه روز از خانه بيرون نرفتم و حالم خيلي بد بود. پدرم در بين راه از همسرم پرسيد شيخ کجاست؟ که خانمم داستان را برايش تعريف کرد. پدرم گفت آن خروسي که دمش از همه بزرگتر است را سر ببر ما شام مي آييم. حاج خانم به خانه آمد و گفت بلند شو خروس را بکش «آجان اينا» مي خواهند بيايند که تا من بجنبم ميهمانها آمدند و با ديدن من گفت مرد حسابي براي چي اينقد ميخوابي چرا ناراحت هستي.
سال اخري که شالي کاشتم
پدرم که حال و روز مرا بد ديد؛ گفت ماست و شير که داريم با اين دو تا کيسه آرد هم در تنور نان مي پزيم و زمستان را سر مي کنيم. مگه بنده خدا نيستي؟ از اوستا کريم غافلي و با حالت تندي گفت توبه کن که ديگر آن سال سال آخر شالي کردنم شد.
نصفه کاري
30 سالگي و بخاطر اينکه خودمان زمين نداشتيم زمين هاي مردم را نصفه کاري مي گرفتيم و صيفي جات مي کاشتيم. براي کاشت خيار يادم مي آيد بدون تجربه و از 1500 متر شروع کردم و اموراتماناز طريق کشت و فروش کدو، چغندر، خيار، گوجه، انواع سبزيجات مي گذشت.
متري سه تومن يک هکتار زمين
با 30 هزار تومن يک هکتار زمين خريدم و در آن لوبياي روغني و سبزي کاشتم.بعد به مرور زمان اضافه کردم و دو هزار و پانصد متر هم از پدر به من ارث رسيد که در حال حاضر سه هکتار باغ مرکبات دارم.
زارع گري
وقتي زمينم به سه هکتار رسيد آن را به «زارع» دادم تا خودش برنج بکارد که حدود هفت سال تمام زمين کشاورزي ام دستش بودو خودم باغ مي گرفتم و کاهو و خيار مي کاشتم. بعد آن هم سه سال به تنهايي شالي برنجکاري کردم.
زمين اجاره اي
سال 57 که دست و روزم باز شد و زمينم را هم زارع گري دادم باغ يک هکتاري را 500 تومن اجاره مي کردم و محصولاتش را مي فروختم که درآمد خوبي هم داشت.
مرکبات از همه محصولات بهتر است
زماني که من شروع به باغداري کردم همه مي گفتند اين مرد ديوانه است که دست به اين کار زده ولي من توجهي به اين حرفها نمي کردم. اوايل بخاطر شرايط بد اقتصادي و هزينه هاي سنگين داشت و برداشت من و خانم و حتي بچه هاي کوچکم با هم در باغ کار مي کرديم.
با 212 نهال شروع کردم
زماني که امام(ره) وارد ايران شد زمينهايي در جنگل بود که بنده سه هزار و 700 متر را عدواني گرفتم که بعدا به ما سند دادند و متري دويست تومن خريدم.اولين بار با 111 نهال پرتغال و 111 درخت هلو جمعا 212درخت شروع کردم.
طلا فروختيم نهال خريديم
براي خريدن نهال پول نداشتيم و خانمم پيشنهاد داد طلاهايم را بفروش که ابتدا قبول نکردم و گفتم وام مي گيرم که قبول نکرد و ما هم طلاها را فروختيم.
خودکشي کردم
در باغ حدود پانزده هزار متري 436 درخت کاشتيم و دو منظوره کار مي کرديم به اين صورت که ششمتريمرکبات کاشتيم و وسطش را بخاطر زود بار دهي هلو و شبرنگ کاشتيم که با اين کار در واقع خودکشي کرديم. چرا که وقت برداشت هلو و شبرنگ، مرکبات هم رشد کرد و آن درختها را جمع کرديم چون تامسون و مرکبات ميزبان و هلو شبرنگ که عمر کوتاهي داشتند ميهمان بودند.
زمين شاليزاري را کيوي کاشتيم
اولين بار 560 درخت کيوي را کاشتيم و بعد مدتي مجددا 370 نهال کيوي اضافه کرديم که در حال حاضر بيشاز 900 درختکيوي داريم.
درختان 17 و سي ساله
ما بچه سرمايه دار نبوديم و از فروش سود محصولات باغي به تعداد نهالهاي خود اضافه مي کرديم، بخاطر همين عمر درختان متفاوت و از 17 تا سي سال مي رسد.
بيش از 2000 درخت داريم
در سه هکتار باغ مرکبات بيش از 900 درخت کيوي و مابقي پرتغال تامسون است که جمعا 2000 درخت را شامل مي شود.
کِل گيري
کار0شناسان فني خبره جهاد کشاورزي آمل و مازندران با حضور در باغ کل گيري کردند به اين صورت که در باغ چند درخت«پربار و کم بار» را نشانه گذاري و پس از چيدن ميوه آنها را باباسکولوزن و در آخر جمع مي زدندکه 143 تن و نيم در هکتار در سال گذشته محصول برداشت کرديم.
بار ما را صادر مي کردند
ما به خاطر نبود امکانات توانايي صادر کردن محصولات به خارج از کشور را نداريم و سال گذشته وقتي بارمان را به سورتينگ آقاي ذاکري واقع در قائمشهر برديم محصول مان را به شوروي و دو کشور ديگر صادر کرد.
کيلويي هزار و 250 تومان سر درخت
سال گذشته ميوه ها را روي درخت کيلويي هزار و 250 تومان فروختم.
سه کارگر ثابت
در اين باغ سه هکتاري سه کارگر ثابت شبانه روزي مشغول کارند و بيمه هم هستند و يک سرايدار هم در خانه اي که به همين منظور با امکانات کامل يک سوئيت برايش ساختم به همراه زن و بچه اش زندگي مي کند. همچنين يک دستگاه تراکتور، وانت و سواري هم از ديگر ملزومات اين باغ مي باشد که رانندگانش ماهانه يک ميليون و سيصد هزار تومان حقوق مي گيرند.
انبار 350 تني
تمام مرکبات مطابق سنوات گذشته تا 10 دي بايد به انبار 450 متري انتقال مي يافت که متاسفانه امسال بخاطر شرايط بد جوي هنوز انجام نشد. يکي از نکات قابل توجه اينکه انبار سنتي و داراي 20 هزار سبد مي باشد که روي همه اسم من نوشته و زمان ذخيره ميوه، سبدها و کل محيط را استريل مي کنيم. ظرفيت اين انبار نيز حدود 350 تن مي باشد که دامنه ها را هم مي چينيم و گوشه انبار هم جعبه ها را قرار مي دهيم تا زمان لک افتادن به بازار عرضه شود.
نوع چيدن مهم است
از جمله نکاتي که هنگام چيدن پرتغال خيلي مهم است اينکه بايد از قيچي لب گرد استفاده شود و کارگران هم دستکش داشته باشند و آرام و با احتياط بچينند و مانند تخم مرغ حمل کنند و در يک جمله بار در باغ نبايد تحت هيچ شرايطي ضربه بخورد.
بچه هاي من
در وهله اول که نگاهتان به اين درحتها مي افتد چوب خشک مي بينيد ولي من از کوچکي مثل يک نوزاد از آنها مراقبت کردم و در حال حاضر 2000 تا بچه دارم.
درخت کيوي
درختان کيوي بسيار حساس و آسيب پذير وتابستاننيز شاخههايشحرس مي شود. هر پنج درخت ماده يک نر ميخواهد تا به بار بنشيند.از جمله عجايب اين درختان، اينکه کيوي نر گل مي دهد و خيلي خوشبوتر هم هست و زماني که گل مي دهد زنبور روي گلش مي نشيند و مهم تر اينکه از طريق زنبور ژن گيري مي کند.
کود فسيلي بهترين نوع براي کيوي
ماههاي بهمن و اسفند به درختان کيوي کود حيواني مي دهيم که بهتر است کود گاوي، گوسفندي و مرغي را با هم مخلوط و در يک جا قرار دهيم و رويش را پلاستک بگذاريم و تا چهار ماه همانجا بماند و بعد از آن در کل باغ پخش و روي آن را کود شيميايي مي ريزيم و با تراکتور روتوري مي زنيم.
دولت هيچ کمکي نمي کند
با توجه به مشکلات پيش آمده دولت نه تنها کمکي نمي کند بلکه اگر بخواهد قدمي بردارد کمکش مصيبت است. نکته مهمتر اينکه ما کارشناس ناظر نداريم و دولت حقوق مکفي به مهندس ناظر نمي دهد در نتيجه شرکت او را مي خرد و امسال ما باغدارها بيچاره مي شويم و به همين دليل مشکلات هر روز بزرگتر خودنمايي مي کند.
قارچ کش
براي رفع قارچ ميوه ها در گذشته ما از قارچ کش هاي «اکسي کلرور مس» استفاده مي کرديم که دو و نيم کيلو در هزار وسم پاش ها هم صد ليتري بود و ده تا سم پاش آب جوش بايد تهيه مي کرديم و توري را درونش مي گذاشتيم و با دست ترکيبات مسي را از توري جدا مي کرديم تا سم بدهد در صورتي که الان ترکيباتش را دوازده در 1000 مي زنيم و پامپ ها هم 1200 تايي و کوچکترينش 500 تايي است انگار داخلش اکسي کلرور نريختيم.
ماشين براي بازديد ندارند
وظيفه جهادکشاورزي فقط نظارت است و هيچ خدماتي ارائه نمي دهد. دولت ماشينها را جمع و اجاره اي کرد و براي بازديد از باغهاي باغداران فقط سه دستگاه ماشين موجود است و در صورت لزوم بايد براي مهندس مربوطه آژنس بگيرند که به صرفه نيست.
مگس مديترانه اي
مگس مديترانه اي قبل از مرداد و هنگام پخت انجير وارد باغها مي شود و عاشق رنگ زرد و قرمز است و از انجير شروع و به انگور، آلوچه طلايي، هلو، شليل، شبرنگ و حتي خرمالو هم مي رسد و در مواقعي نيز به خاطر بي دقتي باغداران که ميوه هاي پارساله را نمي چينند موجب جمع شدن مگس مديترانه مي شوند که اين مهم در سال زراعي که گذشت خسارات جبران ناپذيري را به باغداران وارد کرد ولي خوشبختانه با توجه به هزينه فراواني که ما کرديم توانستيم به موقع جلويش را بگيريم. قبلا دولت چسب هاي زرد را به ما مي داد ولي امسال ما خودمان خريديم. هر چسب را دانه اي 1000 تومان خريديم و توسط کارگرها روي درختها آويزان کرديم و هنگام بارندگي هم رويش مکمل ريخته شد و مگس ها هم بخاطر رنگ زرد برچسب ها و به هواي خوردني روي آن مي نشينند و پايشان به آن مي چسبد.
سه سم پاشي
در طول سال ما سه سم پاشي فصلي انجام مي دهيم يک بار در 15 اسفند که موقع روغن پاشي«روغن ec، ولک» مي باشد که اگر درخت داراي کنه باشد کنه کش هم مي زنند مرحله بعدي آخر خرداد و اول تير هم سم پاشي عمومي داريم که همه بايد آن را انجام بدهند و سومين مرحله آخر مرداد يا شهريور است.
باغدار بايد کارشناس باشد
يک باغدار خوب هم بايد خودش يک کارشناس تمام عيار باشد و هم زير نظر کارشناس مجرب چرا که بسياري از باغداران خوب برداشت نکردن محصول شان را به حساب کم شانسي يا بخت و اقبال مي گذارند در حالي که يک کشاورز نمونه تمام عمر و جوانيش را به پاي باغش گذاشت.
همراه با علم روز
از آنجائيکه علم فرار و هر روز در حال پيشرفت مي باشد بچه هايم هر شب با جستجو در اينترنت و صفحات مجازي تازه ترين اخبار روز دنيا را دريافت و در اختيار من قرار مي دهند و ما هم تمام سموم ها را شناسايي و داخل دفتر ياد داشت مي کنيم.
راههاي انتقال بيماري
انواع بيماريها به طرق مختلف و توسط گنجشک، باد حمل مي شود و باغ هم سر پوشيده نيست و به راحتي به درختها سرايت مي کند و ممکن است از شهرهاي استانهاي مجاور هم به امل و در دورترين نقطه جغرافيايي برسد.
کنه
شروع فعاليت کنه از تير ماه و با آمدن مرداد ماه شدت پيدا مي کند که در اين فصل با چشم هم قابل رويت مي باشد و مشخصه اش اين است که درخت جمع مي شود،براي همين يک باغدار موفق هر روز بايد در باغش دور بزند و مشکلات را بررسي کند.
ميوه قند مي افتد
از آذرماه ميوه ها را روانه بازار مي کنيم و از اين ماه به بعد هر چقدر ميوه در انبار بماند قند مي گيرد.
دولت کشاورز را رها کرد
دولت و مسئولين ذيربط به کشاورز بها نميدهند و رهايش کرند و هر وقت دلشان مي خواهد ميوه را روانه بازار مي کنند و سورتينگهاي داراي مجوز براي تازه خوري آن را رنگآميزي مي کند که همه شيميايي هستند و انواع سرطانها را شامل مي شوند.
مجوز هست نظارت نيست
سورتينگ هايي که ميوه ها را براي تازه خوري رنگ آميزي مي کنند داراي مجوزند ولي نظارتي بر روي آنها نيست.
دولت دلال پرور است
دولت بايد پايگاه هاي خريد ميوه را مشخص و طي اطلاع رساني به باغداران خبر دهد در صورتي که نه تنها اين کار را نمي کند بلکه دلال را نيز پرورش و روانه بازار مي کند.
کرايه بخواب
ما تني ششصد تومان کرايه مي دهيم و هر کاميون ده تا دوازده تن بار مي زند که هفتصد و بيست هزار تومان کرايه اش مي شود و روزي سيصد و بيست هزار تومان روزانه از من مزد مي گيرد کهجمعا يک ميليون و هشتصد هزار تومان در مي آيد نه روز کرايه بخواب مي دهيم و اين يعني ضرر که من باغدار بايد جريمه اش را بدهم.
هر ده تن 5 ميليون يارانه
دولت ادعا مي کند به هر کاميوني که ده تن بار داشته باشد کيلويي دويست و پنجاه تومان يارانه مي دهد که اگر درست باشد چرا اين يارانه را در اختيار کشاورز قرار نمي دهند.
بهترين ميوه را امسال داشتيم
با توجه به آبياري به موقع، تقويتي، هرس، سمپاشي، حضور در باغ پيش بيني مي کرديم که امسال با توجه به اينکه بهترين ميوه را داريم هکتاري 150 الي 160 تن ميوه برداشت کنيم که با برف و يخبندان آذرماهي دچار خسارت فراواني شديم.
مهندسين متعهد
يک زندگي خوب و پردرآمد با حقوق بالا حق مهندسي است که سالها درس خوانده و الان بايد از علمش بهره ببرد ولي زماني موفق است که وقتي وارد اداره ميشود با چکمه به مزرعه بيايد و روي مرز و محدوده زمين راه برود و مشکلات را از نزديک بررسي کند.
سخني با استاندار
خبر داريم که بعد از برف سنگين اخير نشست هاي مختلفي در دستگاههاي ذيربط تشکيل و حرفهاي زيادي نيز رد و بدل شد ولي در کدام يک از اين جلسات خود کشاورز حضور داشت تا از مشکلاتش بگويد و در اين ميان سخنم با استاندار اين است از تلويزيون به مزرعه بيايد تا درد مردم راببيند. برود به رامسر جايي که نه روز ماشينم در آنجا مي خوابد و نگاه کند کارخانه آب ميوه گيري که به گفته مديريتش يکسال خوابيده بود و به دستور مسولان دست اندرکار يک شبه باز و راه اندازي شد ايا مي تواند خدماتي به فروشندگان ارائه کند. حداقل برود صف هاي طولاني را ببيند مگر امام«ره» نفرموده بود که اين انقلاب مال پابرهنگان است. کجا اقاي استاندار آمد و از من توضيح خواست.
من مضطر نيستم
من يک کشاورز توليد کننده سربلندم که مضطر نيستم و دارم چرخ توليد اين کشور را مي چرخانم پس مسئولين موظفند دست ما را بگيرند و با بهترين قيمت محصولم را خريداري کنند.
کارشناسان به ما خسارت زدند
پس از بارش برف سنگين کارشناسان اعلام کردند که باغداران نگران نباشند و ميوه را نچينند و روي درخت باشد بهتر است در صورتي که اگر بيايند و از نزديک ببينند زير درخت پر شده از ميوه هايي که خودشان مي افتند چون درخت پس از آن برف يخ زده غذا ندارد و ميوه ها مي افتند.
اگر قبرستان مي رفتم بهتر بود
فرماندار شهرستان آمل جناب مهندس احمد منفرد با توجه به بازديدهاي سنوات گذشته و پس از برف امسال با ناراحتي بسيار فراوان گفتند اگر قبرستان مي رفتم بهتر بود.
براي دولت هزينه شد درد ما درمان نه
در خصوص خسارات وارده هزينه هايي متوجه دولت شد اما دردي از کشاورز زيان ديده دوا نشد و مسئولين فقط دارند صورت مسئله را پاک مي کنند.
وام با سود ده درصدي
در خبرها آمده بود که به خسارت ديده گان وام با سود ده درصد مي دهند در صورتي که اگر شخصا به هر بانکي مراجعه مي کردم بدون واسطه اين وام را به من مي دادنداين در حالي است که بهره هاي بانکي بالا اجازه دريافت آن را به کشاورز نمي دهد.
ستاد حوادث غير مترقبه کجاست
نمي دانم اين ستاد حوادث غير مترقبه کجاست و وطيفه اش چيست.درختان کيوي من که بيش از 500 درخت مي باشد با توجه به برف اخير حداقل تا سه سال ديگر قادر به ميوه دادن نيست.
دکتر يوسفيان نماينده پر تلاش امد
در بازديد از باغ دکتر يوسفيان ملا نماينده پر تلاش شهرمان همچنين فرماندار ارزشي به همراه مدير کل جهاد کشاورزي به باغ آمدند و از نزديک در جريان مشکلات قرار گرفتند ولي فايدهاي نداشت.
بيمه چيزي نمي دهد
صندوق بيمه به خسارت ديدگان در هر هکتار تا 20 تن را تحت پوششبيمه خود قرار مي دهد و اين يعني صفر و من کشاورز که هر هکتار صد و پنجاه تن ميوه برداشت مي کنم بيشتر از بيست تن نمي دهد که روي هم هکتاري دو ميليون هم نمي شود.
40 نفر غير مستقيم کار مي کنند
در باغ 3 هکتاري ما با توجه به حجم کار روزانه 40 نفر غير مستقم مشغول به کار بودند ولي در حال حاضر اين تعداد بسيار کم و آنهايي هم که هستند بخاطر نبود کار ناراضي اند.
من فقط راه مي رفتم
وقتي برف ستنگين آمد من از شدت ناراحتي فقط در خانه راه مي رفتم و همسرمنگران که نکند سکته کنم چون اين درختها همه بچه هاي من هستند و دل ندارم اينطوري اينها را مريض ببينم.
حق دارند مزرعه را مي فروشند
کشاورز يا باغدار از روي ناچاريو چونتاميننيستزمينش را بههرقيمتيمي فروشد وگرنه زمين فروشي ناموس فروشي است.
وقتي نوه هايم زمين مي خورند
همه درختان حکم بچه هاي ما را دارند و اين ميوه ها هم نوه هاي ما هستند که هر لحظه زمين مي خورند و دلم را به درد مي آورند و خدا مي داند چه خون جگر خوردم تا به اينجا رسيدند.
هر کارگر 65 هزار تومان مزد مي گيرد.
دستمزد روزانه هر کارگري که بخواهد ميوه بچيند حداقل پنجاه هزار تومان و پانزده هزار تومان پول خورد و خوراکش مي شود که با توجه به شرايط فعلي اصلا مقرون به صرفه نيست.
آبياري قطره اي
کل باغ ما آبياري قطره اي مي شود و براي کيوي از نوع ميکروجت استفاده مي گردد چون هر يک ربع تا بيست دقيقه بايد آبياري صورت بگيرد در غير اينصورت اگر مرتبا به آن آب دهند ساقه اش زود پير و از بين مي رود.
استخر
در گذشته براي آبياري دو هکتار باغ کيوي چهل و هشت ساعت زمان نياز بود که باعث هدر رفت آب و براي باغدار بسيار خسته کننده بود. در اين خصوص استخر ذخيره آب با حجم آب 150 هزار متر مکعببا استفاده از تجهيزات آبياري قطره اي در زمان 12 ساعت آبياري صورت گرفت که با اين تکنولوژي از هدر رفت آب جلوگيري و استفاده بهينه از آب استحصالي و زمان بعمل مي آيد.
اين روستا در قسمت غربي و در فاصله شش کيلو متري شهرستان آمل قرار دارد و با 500 خانوار با جمعيتي بالاي 1500 نفر مي باشد.