شکارچی فرصت است. از کودکی فکر کار و کاسبی بود و با تلاش شبانه روزی اش توانست به آن جامه عمل بپوشاند. جوان مستعد و خلاقی که چاشنی کارش همت و پشتکار بود و از او یک کارآفرین موفق در عرصه سازندگی و اقتصاد مقاومتی ساخت که بتواند در کوره مشکلات تورم معیشتی با ایمان قوی جلو برود و در بازار سخت نا امیدی فعل خواستن را به سرانجام برساند.
متولد آمل است و دارای لیسانس کامپیوتر که هیچ ارتباطی با شغلش ندارد. زمانی که بسیاری از خوانندگان و جویندگان کار، فرصت ها را لابه لای روزنامه ها دیده اند و شکار کردند، رضوی تمام اعتبارش را از سرمایه کار دیروزش می داند که چون خون در بدنش جریان داشت.
پل های زیادی را پشت سر گذاشت که عبور از هر کدام غیرتی مردانه و بازوی سترگ فرهاد کوهکن می خواست تا از پا نیفتد. بارها زمین خورد اما خسته نشد و هر بار که به عقب بر می گشت دوباره از نو شروع می کرد تا جایی که تمام خانواده را برای سازندگی اقتصادی به معنی واقعی بسیج کرد و با غلبه بر مشکلات و بروکراسی های دست و پا گیر اداری بدون دریافت حتی یک ریال تسهیلات بانکی امروز به عنوان یک کارآفرین موفق مطرح باشد که مطالعه سرفصل زندگینامه اش می تواند به جویندگان کار و آنهایی که می گویند بدون سرمایه نمی شود کار کرد راه را نشان دهد که نگاه مهربانانه خوانندگان عزیز را به مطالعه این گفتگوی خواندنی جلب می نمایم:
سید حمیدرضا رضوی هستم متولد 1357 از آمل، تحصیلات ابتدایی را در مدرسه 12 فروردین و طالقانی به پایان رساندم و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید سقا علیزاده گذراندم، دبیرستان را نیز در مدرسه غیر انتفاعی ادامه دادم و لیسانس کامپیوتر را از دانشگاه فردوسی مشهد گرفتم.
کودکی نکردم
کودکی بهترین و خاطره انگیزترین دوران طلایی هر انسانی تلقی می شود که در آن اتفاقات قشنگ و به یاد ماندنی رخ می دهد و طبعا برای من هم به این صورت بوده ولی می شود گفت قسمت اعظم آن به کار در مرغداری و ایرانیت فروشی همراه پدری زحمتکش و علاقمند به آینده بچه ها سپری شد کههمیشه به من می گفت از بازی تو کوچه و خیابان چیزی عایدت نمی شود، تو فوتبال چیزی نیست لااقل اگر در مغازه بایستی «چند زار» گیرت می آید.
میرزای میرزا
هر جایی که پدر می رفت من هم با او همراه بودم و به نوعی با این کارش مرا با افراد سرشناس و خبره بازار آشنا و به دوستان و همکارانش به عنوان نماینده یا میرزای خود معرفی و می گفت از امروز پسرم طرف شماست کاری دارید به این میرزا بگویید.
جای زخم روی دست گواه من است
تابستانها تو کارگاه ایرانیت فروشی بابا کار می کردم که یک روز حین جابجایی حلب ها، مچ دستم دچار پارگی شد که هنوز جایش هست. آن لحظه پدرم به صاحب حلب ها گفت شاگردانه حمیدآقا یادتون نرود که اگر دقت داشته باشید آن آقا از پدر من حقوق می گرفت.
برادرم بخاطر شغل ما دامپزشک شد
از آنجائیکه پدر، مادر، خواهرم و خود بنده تمام هم و غم مان را در این کار و توسعه آن گذاشتیم بالطبع برادرم نیز بخاطر حفظ و ارتقای سطح کیفی کار، تحصیلات خود را در خصوص دام و طیور ادامه داد و در حال حاضر به عنوان دامپزشک در مرغداری های ما مشغول فعالیت می باشد که خیال خانواده رضوی راحت هست مشکلی نیست و اگر هم باشد به یاری خدا حل می شود.
جرقه از هشت سالگی زده شد
عشق و علاقه و حس کار کردن در چهار سالگی و آن سن کم در من به واسطه خانواده خصوصا پدر و مادرم که با چه شور و شوقی تو مرغداری مشغول به کار بودند وجود داشت تا اینکه در هشت سالگی جرقه زده شد و حال و هوا و فضای اطراف خصوصا تولید مرا به این کار کشاند.
تحکمی در کار نبود
زمانی که بچه های کوچه در حال دویدن پشت سر توپ پلاستیکی بودند من به همراه پدرم در کاراگاه و مرغداری بودم تا با نوع کار آشنا شوم و از آنطرف هر وقت که دلم می خواست بازی های کودکانه هم می کردم ولی بیشترین دغدغه پدرم هم این بود که در رشته تحصیلی خودم موفق شوم و به درجه استاد دانشگاهی برسم و دنبال کارهای او نروم ولی من کار تولیدی را خیلی بیشتر دوست داشتم و از اینکه این همه اشتغالزایی می شد لذت می بردم.
همکار کوچک بازاری ها بودم
در تمام جلسات مهم پدر با همکارانش شرکت می کردم و در واقع بیشتر تو بازار حتی در سن کم حضور داشتم. در جلسات شرکت تعاونی مرغداران با اینکه هیچکس بچه های خودش را نمی آورد ولی پدرم دست مرا می گرفت و با خودش می برد و حالتی به وجود آمد که تو آن سن کم من همکار بقیه حساب می شدم و الانم وقتی دوستان و رقبای بابام تو سن هفتاد سالگی مرا می بینند به چشم پسر فلانی نگاه نمی کنند بلکه می گویند این همکار ماست.
درسم را در سالن مرغداری می خواندم
بیشتر وقتها و به خاطر کمی فرصت درسم را در سالن مرغداری و همراه با کار رسیدگی به مرغها می خواندم. یادم می آید تابستانها که خانواده به ییلاق می رفتند من اینجا می ماندم چون نمی توانستم پدرم را دست تنها رها کنم و خودم به تفریح بروم و اگر یک ساعت از وقت آمدنش به خانه می گذشت به مرغداری می آمدم و سر جای پدر می ایستادم و شوخی شوخی تا صبح هم این کار طول می کشید و از طرفی باید همان لحظه به دانشگاه هم می رفتم.
به خاطر کارم از مشهد انتقالی گرفتم
زمان دانشجویی ام هم کار می کردم و هم درس می خواندم و هم باید به دیگر امورات رسیدگی می کردم برای همین از دانشگاه مشهد به ساری انتقالی گرفتم البته با مخالفت خانواده ولی آمدم چرا که می خواستند مرا از این فضا دور کنند ولی نه تنها موفق نشدند بلکه خانوادگی وارد این کار شدیم.
زمین های پروانه ای
زمان رییس جمهوری سابق زمین های دارای پروانه تاسیس مرغداری با تغییر کاربری، با وعده اعطای وام به متقاضییان که اکثرا کشاورزان زحمتکش بودند به آنها واگذار شد که با مشکلات اقتصادی و شرایط بد تورم در آن زمان منصرف شدند و ما زمین ها را از آنها خریدیم و شروع به ساختن کردیم.
اولین مرغداری
اولین مرغداری سال 86 13 و در روستای چنگ میان «جاده قدیم آمل به بابل» ساختیم که حدود یکسال هم به طول کشید. مرغداری کنار پمپ بنزین جمشیدی قدمتش به سال 1358 می رسد که ما چند سال بعد آن را خریدیم. مرغداری دو راهی اوجی آباد را هم سال 93 نیمه کاره و بدون برق از صاحبش خریدیم البته نه حتما به نیت تولید مرغ بلکه حتی راضی به این شدیم که حداقل دو راس گاو را اینجا ببندیم تا اینکه لطف خدا شامل حال ما شد و بعد اینکه سه نفر خریدند و پس دادند، ما توانستیم تا امروز آن را سرپا نگه داریم تا اینکه مرغداری شد مرغداری.
عدو شود سبب خیر
برای رفت و آمد به مرغداری، جاده ای وجود نداشت و روستائیان هم سرسختانه در مقابل ما مقاومت می کردند ولی به خاطر نصب تیر برق، جاده متعلق به روستای دیگر را اختصاصی کردیم که این جاده هم مال ما شد و از یک راه نزدیک روستای روبرویی آن را ساختیم.
مرغداری مانع ویلاسازی
زمانی بود که مسئولین پروانه و مجوز ساخت و ساز را صادر کردند و نامه نگاری های شوراها را افراد محلی انجام دادند و دردشان این بود زمینی که کاربری زراعت دارد نباید به آن کاربری دیگری داد و ناراحت بودند و فکر می کردند شخصی که گاوداری، مرغداری و مزرعه ماهی دارد زمین کناری اش بی ارزش می شود و از آنجائیکه مشغول کشاورزی و کشت برنج بودند تصورشان بر این بود که بیست سال بعد اگر بخواهند ویلایی بزنند این مرغداری مانع شان می شود.
به دلایل مختلف مانع می شدند
روستائیان مخالف به دلایل مختلف مانع تراشی می کردند و مانع رفت و آمدمان می شدند. جاده را با لودر می کندند و ساعت دو شب که برای سرکشی می آمدم متوجه می شدم تا عمق نیم متری داخل زمین فرو رفتم ولی با همه اوصاف مقاومت کردم.
ورق برگشت و مسئولیت نصب تیر برق به عهده مالک شد
سال 91 زمانی که در روستای مزرس مرغداری را ساخته و آماده بهره برداری کردیم، دست بر قضا ورق برگشت و طی بخشنامه ای اعلام شد مسئولیت نصب تیر برق های فشار قوی به عهده خود مالک است در صورتی که تا آن وقت چنین قانونی نبود و خیالم جمع که اداره برق هست و با حکم قضایی معاندینی اگر هستند را بازداشت می کند ولی نوبت به ما که رسید داستان تغییر کرد. حالا یک ساختمان آماده بدون برق داشتیم که می خواستم با موتور برق این کار را انجام دهیم که گفتند در صورت انجام این کار، پروانه به شما نمی دهند و حتما باید برق شهری باشد به همین منظور خدمت فرماندار وقت رسیدیم و از آنها خواهش کردیم که با توجه به شعار سال 91 «تولید ملی و حماسه سیاسی» مشکل ما را بررسی و حل نمایند که در هر صورت ایشان پیگیر شدند و با تشکیل جلسات متعدد با بخشدار و دهیار مربوطه و توافقات به عمل آمده، بلوک، شن و سیمان 20 خانوار را جهت اجرای طرح هادی روستایی به آنها دادیم و توانستیم از این طریق مشکل آنها و خودمان را حل کنیم که اگر همت فرماندار و دیگر عزیزان نبود حالا حالاها نمی توانستیم این واحد تولیدی را راه اندازی و به بهره برداری برسانیم.
نصب تیر برق به ازای خوردن گلوله
در خصوص نصب تیر برق از سوی روستائیان تهدید به مرگ و … شدم ولی اعتنا نکردم چون هدفم مشخص و برای دستیابی به آن انگیزه قوی داشتم تا جایی که یکی از روستائیان برای ترساندن من با تفنگ شکاری به طرفم شلیک و خودش پا به فرار گذاشت و دستم را مجروح کرد.
با فرار ضارب تیر برق را نصب کردم
بعد از آن اتفاق و شلیک تیر از سوی مرد روستایی از سرایدارم خواستم چیزی از این حادثه به پدرم نگوید که مبادا نگران شود و مرا از کارم منصرف کند و از آن طرف تمام هم و غمم این بود فردا صبح که جرثقیل برای نصب تیر برق به اینجا می آید، من در هر صورت حضور داشته باشم که به لطف خدا و با فرار ضارب این کار انجام شد و تقریبا 20 تیر برق به فاصله 60 متر نصب شد.
مرد خاطی را به کار گرفتم
با خودم فکر کردم لابد از سر بیکاری دست به این کار زده و حتی با دیدن من شرمنده هم هست بنابراین مجدانه ایستادم و درگیر هم نشدم و چون هنوز کامل افتتاح نشده بود به عنوان روز مزد مشغول به کار شد و در تمام مراحل اغلب از نیروهای بومی استفاده کردیم و حتی مصالح را با قیمت گرانتر از آنها می خریدیم.
ارتباط حسنه کارساز تر از حمایت مسئولین
حسن برخورد و برقراری ارتباط با روستائیان باعث شد تا مخالفان با شرمندگی در کنار ما قرار بگیرند و در پیشرفت کار کمک کنند چرا که با لج و لجبازی نه تنها کار از پیش نمی رود بلکه بیخ هم پیدا می کند.
هیچوقت پشیمان نشدم
با وجود تمام مشکلات و بی توجهی مسئولین ذیربط و فقط بخاطر تبعیت از فرمایشات حضرت آقا(مقام معظم رهبری) در خصوص تولید ملی حماسه سیاسی مرگ در این راه یعنی شهادت و من خوشحال بودم که برای هدفم خون هم دادم با توجه به اینکه پدر و خانواده راضی به تحمل این همه دردم نبودند ولی من ایستادم و بعد دو سال نتیجه گرفتم.
با سرمایه خودم مرغداری زدم
از بچگی کار کردم و کنارش پدرم هم برایم ماشین خرید. از پول توجیبی ها و حقوق هایی که می گرفتم پس اندازی جمع کردم و با فروش ماشین و با تمام پس اندازم که حدود 70 میلیون تومان بود سال 88 زمین پروانه دار خریدم.
پدرم ما را خاطرجم بار نیاورد
با اینکه پدرم بود و همه داشته هایش مال بچه هایش ولی با رفتارش به ما می فهماند که روی پای خود بایستید و فکر کنید من نیستم آنوقت تکلیف شما چیست؟ فکر کنید مغازه ای که مال شماست خودتان مستاجرین و این مقدار باید اجاره بدهید، بنابر این خاطرجم نباشید پس ما باید شبانه روزی کار می کردیم تا از پس خرج و مخارج بر می آمدیم و هدفش فقط تربیت بچه هایی پرتلاش و ساعی می باشد.
اولین مزد
زمانی که کرایه رفت و برگشت با اتوبوس های شهری «پنج زار » بود تو ایرانیت فروشی بابا از میرزای مان «بیست و پنج زار» مزد می گرفتم ولی این راه را پیاده می رفتم و بر می گشتم تا پول برایم پس انداز بماند عوضش خانه اگر باید دو ساعت استراحت می کردم یکساعت می ماندم چون تمام وقتم را در راه می گذراندم تازه به خانواده هم نمی گفتم که «پنج زار» را خرج نکردم و پدر هم برای ساختن مرغداری هم در ازای کاری که می کردیم کمک می کرد.
دغدغه ام نداشتن پول نبود
بعضی وقتها برای ساخت و بهره برداری یک کارگاه یا شرکت نگرانی سر داشتن یا نداشتن پول است ولی تنها دغدغه مان این بود که وقتی با ماشین در روستا در رفت و آمد هستیم احیانا جلوی ما را می گیرند و نمی گذارند کارمان را انجام دهم و همیشه باید مواظب بودم که درگیری پیش نیاید.
اتوماسیون اداری دست و پا گیر است
وقتی برای گرفتن مجوز یا پروانه به ادارات مربوطه مراجعه می کنی اتوماسیون اداری و قوانین سخت و دست و پا گیر آن متقاضی را خسته و گاهی منصرف می کند تا جایی که دست از کار می کشد و در بعضی مواقع کارهایی که خودشان باید انجام دهند را به عهده ارباب رجوع می گذارند. یا زمانی که برای گرفتن امضاء به اداره مورد نظر می روی و زمانی که باید مدیر باشد نیست و بدین ترتیب کارت چند روز دیرتر انجام می شود.
فقط چشم می گفتم
در همین اتوماسیون اداری و کاغذ بازی های آن آنقدر باید صبور باشی که حتی اگر زیر پایت علف هم سبز شد خم به ابرو نیاوری و سرت را به زیر بیندازی و به قول معروف بله چشم باشی تا مسئول مربوطه حتی تلفنی کارت را حل کند که این در کشوری اسلامی و زمانی که رهبر معظم انقلاب تاکید ویژه در راه انداحتن کار ارباب رجوع و چوب لای چرخ ننداختن تولید ملی دارند، کاری خطاست ولی چاره چه بود.
آزمون بهتر از خطاست
با تجربیات فراوانی که از کودکی همراه پدر تا امروز با پشتکار خودم به دست آوردم ضریب خطا در کارم کمتر شده است تا جایی که برای خرید یک کارگاه تولیدی اولین سوالی که به ذهن می رسد مشکل برق، مخالفت روستاییان، بخشداری و … است که به عنوان تجربه و ابزار کار به کمک شما می آید که در صورت وجود یکی از اینها حتی برای صحبت کردن هم سراغش نمی رویم که این در واقع ابزار لازم برای شروع یک فعالیت اقتصادی است.
تولید گردشی خوب است
تولید اگر گردشی باشد خوب است و بدین ترتیب هر دو هفته در بازار هستیم و خیالت هم جمع که در همه مراکز تولیدی ات باز هست و این باعث می شود بیشتر فعالیت کنی بر خلاف تولیدکنندگانی که یک واحد تولیدی دارند و حداقل باید چند ماه صبر کنند تا نتیجه کار را ببینند.
از سوپراستارت تا تولید
فرایند جوجه آوری از تولید تا مصرف بین 40 تا 50 روز می باشد و از استارتر تا سوپر استارتر(میان و پایان) می باشد بدین ترتیب جوجه یک روزه را با تمام دردسرها و مشکلات موجود به 40 روز می رسانیم و با وزن تقریبی 2 کیلو ونیم تا 3 کیلو به کشتارگاهها یا دلالان می فروشیم و بدین ترتیب روند تولید ادامه پیدا می کند.
دان آماده
خوراک یا همان دان نقش بسیار مهمی در رشد و فرآوری جوجه ها دارد تا جایی که اگر خوب نباشد جوجه ها به وزن طبیعی نخواهند رسید. مثلا در یک واحد مرغداری که 60 هزار جوجه در دو مجموعه و در دو رده سنی 15 و 5 روزه نگهداری می کنیم به طور میانگین صد گرم(4 کیلو) و حداقل قیمت دان کیلویی 1600 تا 1700 تومان می باشد.
همیشه نگرانیم
تولید با این همه مشکلات از یکطرف و بازار مصرف از طرف دیگر قیمت مرغ را دچار نوسان می کند تا جایی که همه چیز روی آن دخیل و تاثیرگذار می باشد و با وجود عدم ثبات قیمت نهاده ها تکلیف نداریم که چه بکنیم؟آیا مرغ بازار دارد یا نه تو سر آن زده می شود به خاطر همین چند واحد مرغ گوشتی راه انداختیم تا یک کدام از این واحدها به قیمت بخورد.
سودها به جیب دلالان
نقش دلالان بسیار مهم و در واقع آنها کارچاق کن هستند و در بعضی مواقع معامله ها را خیلی خوب جوش می دهند ولی همین در بازار امروزی خود یک معضلی بزرگ و توهم انگیز برای تولیدکننده شده است و این یعنی یک نزول خواری رسمی است که در قبال معامله صورت گرفته که طی آن بدهکار می شویم و روی آن نیز سود آنچنانی می رود و به روز هم محاسبه می شود. در صورتی که اگر مستقیم با خود کشتارگاه یا کارخانجات طرف باشیم پای دلالان بریده و این وسط هم قیمت مرغ و هم قیمت تمام شده آن بهتر می شود.
نبود کشتارگاهها و چالش در قیمت
در سالهای اخیر همکاری خوب و مستمری با کشتارگاه سپیدان که سوربن شمال هم وابسته به آن است؛ داریم چرا که این کشتارگاه در سطح شهرستان آمل نسبت به دیگر کشتارگاهها قابل اطمینان تر می باشد. البته این همکاری با کشتارگاه مربوطه بستگی به سیاست کار و حال و هوای بازار و از آن طرف عرضه و تقاضا و نوسانات قیمت دارد.
تامین سوخت مصرفی
برای تامین مواد سوختی به اداره جهاد کشاورزی مراجعه و آنها هم نامه ای را در این خصوص تنظیم و به شرکت نفت می نویسند که به اندازه پروانه و ظرفیت سالنها به شما سهمیه ای را اختصاص می دهند.
سوخت گازوئیلی جواب نمی دهد ولی سوخت گازی بهتر و به صرفه تر است.
600 سی سی گازوئیل برای هر مرغ
در مرغداریها برای تامین سوخت مطابق با پروانه صادر شده 600 سی سی(12 هزار لیتر) برای هر مرغ سوخت در نظر گرفته می شود که مثلا برای سالن 20 هزارتایی (12 هزار لیتر) اختصاص می یابد که با این حساب گاز کشی به صرفه تر و بهتر و ارزان تر هم در می آید.
مشکلات فراوان، حمایت صفر
در بازار عرضه و تقاضای مرغ، نوسانات قیمت مرغ، عدم ثبات نهاده ها(سویا، علوفه، دان) باعث دلسردی و ادامه کار می شود و از همه مهم تر اینکه تکلیف نداری و مقاومت ضعیف در نتیجه کار را رها می کنی خصوصا اگر تک شغله هم باشی که زود زمین می خوری.
بارها زمین خوردم
در کار مرغداری فراوان زمین خوردم ولی هر بار یا علی گفتم و بلند شدم و نگذاشتم نا امیدی بر من غالب شود چرا که نابرده رنج گنج میسر نمی شود و شاید در طی پنجاه سال کار کردن یک سال سود کنم که همان یکسال تمام سرمایه و زندگی من است.
شبهایی که آماده باش می ایستم
در شرایط بد آب و هوایی من و خانواده مثل یک رزمنده و یا مدیر بحران آماده باش می شویم تا طوفان آسیبی به واحد مرغداری ما نزند و خدا می داند که خواب راحت نداریم تا اگر مساله خاصی پیش آمد بتوانیم جلویش را بگیریم.
اشتغالزایی در سال اقتصاد مقاومتی
در تمام سالها با تبعیت از فرامین مقام معظم رهبری مبنی بر افزایش تولید ملی سعی کردیم با پشتکار و همت همه خانواده خصوصا پدر و مادر عزیزم برای افراد بومی و حتی خانواده خودم اشتغالزایی کنیم تا آنجا که خواهرم با تحصیلات عالیه دانشگاهی در رشته شیلات و برادر دامپزشکم دخیل در این کار هستند که مستقیم 12 نفر و غیر مستقیم بیش از 30 نفر مشغول به کار می باشند.
مرغ پرتی ندارد
مرغ نهاده تولیدی است که پرتی و دور ریز ندارد تا آنجا که کودش را برای باغها استفاده می کنند که در گذشته رایگان بود ولی در حال حاضر کیلویی بین 100 تا 140 تومان می خرند که این بستگی به نوعش(سبوسی، کاغذی) دارد که نوع خوبش کاغذی یا «رولی» است چرا که این کاغذ رولها را داخل سالن پهن می کنند و فضله مرغ روی آن جمع می شود، در نتیجه کود بهتر و خالص تری بدست می آید که جدیدا بعد از فراوری در پرورش ماهی نیز به عنوان غذا استفاده می شود.
خیال همشهریان راحت مرغ ماشینی سالم است
من به عنوان یک تولید کننده مرغ گوشتی از سلامت صد درصد این نهاده به مصرف کنندگان عزیز اطمینان کامل می دهم چرا که حداقل از غذاهای فست فودی بهتر است.
قیمت تمام شده مرغ 4 هزار و پانصد تومان
قیمت مرغ زنده با کشتارگاه خیلی فرق می کند ولی به صورت میانگین در محل مرغداری این مهم به 4 هزار و پانصد تومان می رسد که گاهی وقتها به دلیل خرید جوجه با قیمت های متفاوت 2000 یا 1500 تومان قیمت ها شکسته و از دم در مرغداری تا مغازه عرضه مستقیم مرغ زنده قیمتها کیلویی پانصد تومان (به دلیل هزینه حمل و نقل، اجاره مغازه و زحمت) فرق می کند.
خرده فروشی ممنوع
در مرغداری خودم خرده فروشی ممنوع می باشد. خاورهای شرکت سپیدان معمولا 950 تایی است و هر سالن به طور میانگین در هر 45 روز 63 خاور بار می زند در صورتی که کشتارگاه به آن عظمت شبی نهایتا 20 کشتار دارد.
ملاک بانکها در ارائه تسهیلات چک های برگشتی است
در قبال زحمت و تلاش شبانه روزی و ریسک کردن مرغداران تسهیلات قابل قبولی به تولید کنندگان ارائه نمی شود و به تسهیلات به عنوان کارکرد و چک های ضمانتی نگاه می کنند.
بدون تسهیلات بانکی به اینجا رسیدم
برای ادامه تولید و دستیابی به هدفم و همچنین قوانین دست و پا گیر بانکی حاضر شدم زمینم را بفروشم اما وارد بانک نشوم.
کار جوهره مرد است
بزرگترین دل مشغولی من تولید و به انبوه رساندن آن در حد ملی و ورود به بازارهای جهانی در جهت رقابت با کشورهای مدعی است و جالب این است که بیشتر کارهای ساخت و ساز مرغداری را خودم و با توجه به تجربیاتم انجام دادم و از کارگران به صورت روزمزد استفاده می کردم. غیر از این فعالیت ها قطعه زمینیرا سال 88 خریدم که بعد از یک روز متوجه شدم اتوشویی هم در کنار آن است که طی هفت سال چند نفر در آن مشغول به کار بودند که از سه ماه گذشته خودم غروبها آنجا را اداره و لباس های مشتری ها را اتو می زنم و «خودم شاگرد خودم هستم» در عین دارندگی کار می کنم. از بیکاری بیزارم و جمعه ها حالت کسل بودن به من دست می دهد.
تفاوت از زمین تا آسمان
تفاوت بین مرغداری های قدیم و الان زمین تا آسمان است. گذشته ها جوجه را از خارج و با هواپیما به کشور می آوردند و قیمت یک جوجه یک روزه(5 تومن) که در حال حاضر به 2000 تومان رسیده است. قیمت تمام شده مرغ در گذشته (68 تومان) بود که الان 4500 تومان است.
کارها دستی و وقت گیر بود
کار در مرغداری در گذشته بسیار سخت و همه با دست انجام می شد. یادم می آید برای غذا دادن به جوجه ها چند بار باید در رفت و آمد بودیم و در هر برگشتی دان ها تمام می شد و دوباره می بایست انجام می دادی ولی الان با زدن دکمه اتومات به صورت خودکار و به فاصله دو دقیقه این کار انجام می شود و به همه جوجه ها یک اندازه غذا می رسد.
اعتقاد به تولید ملی
برای انجام هر کاری خلوص نیت و پشتکار نیاز است ولی یک جوان چقدر باید مجهز به این صلاح باشد که با خوردن گلوله در مقابل نصب 20 تیر برق جان خودش را هم به خطر بیندازد و از آن طرف هیچ حمایتی هم از سوی مسئولان ذیربط نشود و این گله بیشتر متوجه اداره برق آمل می شود که چرا با دست اندازی های اداره ای خود مانع از راه اندازی واحدهای تولیدی می شود و جلوی سربازان اقتصاد مقاومتی را می گیرد.
حمایت از روستائیان
بارها از سوی روستائیان تهدید به مرگ شدم و حتی در این خصوص خسارات جبران ناپذیری هم به من وارد آمد ولی باز از خودشان به صورت روز مزد در انجام کارهای مرغداری استفاده کردم و حتی قسمتی از زمین کشاورزی ام را که در امتداد مرغداری ام قرار دارد به صورت نصفه کاری به یکی از کشاورزان نیازمند دادم و فقط برنج تولید شده را با هم تقسیم می کنیم و نیم دانه و سبوس را هم از او نمی گیرم.
فاصله واحد مرغداری با محل مسکونی
فاصله استاندارد مرغداری تا محل مسکونی، حداقل 400 متر می باشد ولی برای واحدهای تولیدی مرغ های تخم گذار این عدد بیشتر می باشد.
تلفات در زمستان بیشتر است
هوادهی یکی از مواردی است که در پرورش مرغ باید رعایت شود وگرنه تلفات جبران ناپذیری به وجود می آید در این خصوص سقف ها باید مجهز به فواره های آبی برای تعبیه هوا و خنکی فضای سالن شود که در این خصوص بارها شربت آبلیمو و قالب های بزرگ یخ را داخل منبع 1000 لیتری آب ریختیم تا جلوی گرمازدگی شان را بگیرد و زمستان چون شیوع بیماری های ویروسی و باکتریایی بیشتر است نیاز به مراقبت های آنتی بیوتیکی بیشتری است .
سیستم آبدهی ضروری است
آب چاه همراه با دستگاه تصفیه آب در هر مرغداری برای سلامت جوجه ها نیازی ضروری است و چاهی هم که در مرغداری ها هست زیر نظر اداره آبیاری است و سالیانه مبالغی را به صورت هزینه آب بها در نظر گرفته و دریافت می کنند و بعد از آن با دستگاه تصفیه کننده آب را به مرغها می دهیم و این مهم حتی در استفاده از آب شهری هم لحاظ می شود چرا که در غیر اینصورت آب مصرفی برای مرغ سنگین است بدین ترتیب آب را به آزمایشگاه برده و پس از طی مراحل خاص و سبک و سنگین کردن در اختیار ما قرار می گیرد.
مرغدار خود باید دامپزشک باشد
یک مرغدار با دیدن حالت پر مرغ هایش دو روز مانده به بیماری ریشه یابی می کند و متوجه آن می شود و اینجاست که تجربه «پیشگیری بهتر از درمان است» کارساز می باشد ولی دکتر بعد از دو روز که این بیماری اتفاق افتاد تازه به وخامت حال پرنده پی می برد و این را هم در نظر داشته باشین که حیوانات مثل ما آدمها زبان ندارند که از دردشان بگویند پس مرغدار هم می تواند دامپزشک خوبی باشد.
واکسن بسته به تیتر جوجه
واکسن جوجه ها در مرغداری بستگی به مقاومت بدن آنها در مقابل شرایط بیرونی دارد و زمانی که یک روزه است مقاومتش زیادتر و کم کم پایین می آید و ممکن است در اثر کوچکترین سرماخوردگی بیماری را بگیرد که نشود آن را جمع کرد که در این حالت می گویند تیترش پایین آمد و با محاسبات خاصی تشخیص می دهند که واکسن در چند روزگی باید زده شود.
تاج مرغ باید قرمز باشد
برای تشخیص مرغ سالم زنده از مریض یکی از گزینه های لازم تاج مرغ می باشد که باید قرمز باشد و کبودی آن نشانه بیماری است و این علائم در مرغ های کشتار روز پشت ویترین فرق می کند و گوشت آنها باید کمی به صورتی بزند.
پای مرغ بسیار مغذی
از نظر پزشکی ثابت شده که پای مرغ از نظر مواد مغذی بسیار حائز اهمیت می باشد چرا که تمام انرژی مرغ در پای آن جمع می شود.
مرغ دیر پز و مصرف آن در سوسیس و کالباس
مرغهای مادر تخم گذار که مدت زیادی از تخم گذاری شان گذشته با نام دیرپز در بازار موجود است که از گوشت آنها در کارخانجات سوسیس و کالباس استفاده می شود که کیفیتش بسیار پایین و با مرغ های گوشتی از نظر طعم و مزه اصلا قابل مقایسه نیستند.
مرغ تولیدی ما صادراتی است
ما خودمان به تنهایی شرایط صادرات مرغ را نداریم ولی کشتارگاه سپیدان مرغ های زیر 2 کیلو را که از ما می خرد به کشورهای عراق و افغانستان که تنها مصرف کننده و بازار تقاضای ما هستند
می فرستد.
فاصله غذا باید کم باشد
در بحث غذای جوجه ها فاصله زمانی خیلی مهم می باشد چرا که باید در فواصل کم انجام شود و این مهم در جوجه های چند روزه در 5 وعده صورت می گیرد و به محض اینکه وزنشان به نیم کیلو می رسد به 3 وعده و با رشد بیشتر به دو وعده در روز می رسد و در این میان اگر جوجه ای کم یا اصلا غذا نمی خورد باید بررسی شود چون همه چیز با فرمول محاسبه می شود و ضرب در تعداد جوجه، وزن و … می شود.
سفر به ارمنستان
طی دعوتنامه ای از سوی دوستان و تجاری که از قبل ما را می شناختند به بازدید از نمایشگاه تخصصی ابزارآلات مرغداری در کشور ارمنستان دعوت شدیم که بسیار تاثیر گذار بود که طی آن با تکنولوژی روز و ضریب تبدیل بهتر مرغ آشنا شدیم و استفاده یک مرغدار هم در این ضریب تبدیل می باشد.
مرغ زنده ترجیحا بهتر از منجمد
برای استفاده مصارف شخصی در منازل یا جشن ها ترجیحا از مرغ های زنده و تازه به جای مرغ منجمد استفاده شود چرا که از هر جهت قابل اطمینان می باشد.
1500 تن تولید در سال
هر دو ماه 250 تن مرغ زنده تولید و روانه بازار می کنیم که این رقم در سال به 1500 تن می رسد که با توجه به اقتصاد مقاومتی بسیار خوب و قابل توجه می باشد.
حرف آخر
صدور مجوز از سوی ادارات مطبوعه بدون مطالعه سبب شده تا مرغداران زیادی در خصوص تولید دچار ضر و زیان های جبران ناپذیری شوند که اگر قرار است تصمیمی گرفته شود 50 سال بعد را هم در نظر داشته باشند و درست نیست بخاطر منافع قشر خاصی منافع تعدادی مرغدار واقعی را هم به خطر
بیندازند.