اما نه سیاستمداران، نه هنرمندان، نه گردانندگان اقتصاد، نه مدیران ارشد مالی و مقامات ارشد اجرایی و … دل خوشی از خبرنگاران ندارند. آنها فقط خبرنگاران را تحمل می کنند تا شاید روزی بتوان از وجودشان استفاده کرد.
وقتی از یک کارگردان معروف که کارش در اوج است درخواست مصاحبه می کنید، مدام قرار مصاحبه را به وقت دیگری موکول می کند! احتمالا زمان اکران فیلم بعدی اش!؟ مدیران ارشد پولی و مالی را هیچگاه نمی توانید ببینید مگر وقتی که بورس در بهترین حالت خود باشد. از مقامات ارشد اجرایی هم مطمئنا وقت مصاحبه نمی توانید بگیرید مگر وقتی که به انتخابات نزدیک شده باشد!
به عکس همه اینها با مردم کوچه و بازار همیشه می شود حرف زد، گوش داد، سوالی کرد و جوابی شنید.
قرار است خبرنگاران رابط بین لایه های حاکمیت و مردم باشند و اطلاع رسانی کنند. هر چند کار مطبوعات در یک تعریف دیگر ارائه عکس ها، اخبار و اطلاعاتی است که معمولا مورد تایید حاکمیت نیست اما خبرنگاران به هزار و یک دلیل از مصلحت ها گرفته تا سلیقه ها از ارائه کار اصلی خود منع می شوند و آن وقت با مردمی روبرو می شوند که خیلی بهتر از آنها از خبرها مطلع اند.
خبرنگاران عادت پیدا کردند که بلندگویی فقط برای طرح مشکلات، دغدغه ها و نگرانی های دیگران باشند و وقتی پای مطرح کردن مشکلات به میان می آید خود را جدا از بقیه مردم نمی دانند اما دیگر نمی توانند منکر نتایج نظر سنجی شوند که نشان می دهد 90 درصد روزنامه نگاران و خبرنگاران احساس امنیت شغلی نمی کنند و 52 درصد سختی کار خود را زیاد می دانند و تعداد قابل توجهی از آنها نیز منزلت شغلی خود را در نظر مردم پایین ارزیابی می کنند. صرفنظر از مشکلات بیرونی ناشی از محیط و شرایط کار، بخش مهمی از مشکلات خبرنگاران صنفی و درون گروهی است. خبرنگار مجبور است بسازد و بسوزد و اعتراضی نکند چون امنیت شغلی ندارد دم بر نمی آورد.
اصولا خبرنگاری شغل ناپایدار و بی ثباتی است. اصلا نمی شود به آن شغل گفت چون شغل تعریف دارد. باید تامین کننده نیازهای فرد باشد.
خبرنگاران هر روز در محل کار خود حاضر می شوند، با همه تلخکامی ها، رانده شدن ها و بی اعتنایی ها خبرها را به دست می آورند. گزارشها را می نویسند و عکس ها را می گیرند و در روزنامه چاپ می کنند. مردم هم روزنامه ها را می خوانند ولی کسی خبردار نمی شود که در پشت هر سطر آنچه در رزونامه نوشته و چاپ می شود چه التهاب و اضطرابی نهفته است. اضطرابی که از لحظه گرفتن خبر شروع می شود و بعد از چاپ آن هم ادامه پیدا می کند.
می خواستم از گزارشی که نوشتید تشکر کنم.
اصل این خبر چیز دیگری بوده چرا به آن شاخ و برگ داده اید؟
شخصی را که با او مصاحبه کرده اید، اصلا مورد تایید نیست.
اگر جوابیه ما را چاپ نکنید، دفتر روزنامه تان را به … می کشیم.
من اصلا در مصاحبه این حرف را نزدم، خبرنگار شما نظر شخصی خودش را نوشته …
و صدای زنگ اضطراب آور تلفن و گاهی پیکی برای احضار خبرنگار، سردبیر و مدیر مسئول
همیشه می توان حرف زده گوش داد، سوال کرد و جواب شنید. به همین خاطر حرفه خبرنگاری همیشه وجود دارد، حیات دارد، حتی اگر روزنامه نگار روزنامه ای نداشته باشد.
هفدهم مرداد بر همه تلاشگران عرصه قلم و مطبوعات مبارک باد
روز خبرنگار، روز عشق و ایثار خادمان دانایی و پویندگان راه حقیقت است.