بگو، مگو…

گفتم: صنعت مرغداری و دامداری در مرز سقوط قرار گرفت .
گفت: خداوکیلی آنطور که برای دام و طیور جوش و خروش می‌زنند برای اشرف مخلوقات خداوند که در کشور پهناور و متمول ما قریب به چهل درصد آنها بواسطه فقر، اعتیاد، بزه کاری و روی آوردن به فرهنگ ابتذال سقوطشان حتمی شده، دل سوزانده می‌شود؟!
گفتم : 32 هزار متر مربع از حریم دریا در شهر عباس آباد از سلطه غاصبان آزاد شد.
گفت: یعنی پس از سی سال تلاش و ممارست جدی و اعمال قانون ، فقط  کمتر از ده درصد از حریم سواحل اشغالی مازندران  را از یوغ غاصبان آزاد کردیم؟ پس امید که بتوانیم با تدبیری موثر تر و جدیت بیشتر، حداقل تا چهل سال آینده توفیق این را داشته باشیم بیش از نود درصد حریم باقی مانده اشغالی را آزاد کنیم
گفتم: ایران به یازده کشور جهان 150 میلیارد متر مکعب گاز صادر می کند.
گفت: پس بگو که چرا قبض مربوط به گاز  بیست روز یکبار آنهم با بهایی سنگین بر ما نازل می شود!
گفتم : آقاجان بلاتکلیفی تا کی ؟
گفت : تا زمانیکه دست‌اندرکاران اجرایی تعیین تکلیف کما فی السابق  ترتیب اثر ندهند!
گفتم : کارشناسان اهل فن کشف کردند که قصه برای بچه‌ها باعث رشد و شکوفایی آنان خواهد شد.
گفت: و غصه برای بزرگترها بواسطه سیر صعودی قیمت ‌ها و معضلات موجود جامعه باعث سقوط آنها خواهد شد!
گفتم : برای ما از هر دری سخن بگوئید و مکتوب به آدرس صبح آمل بفرستید.
گفت: درد دلهای ما خیلی زیاده ، می ترسم باعث درد سر شما بشه!
گفتم :  خبرداری مجلس برای مهار تورم و ثابت نگه داشتن قیمت‌ها بصورت جدی دست بکار شده؟
گفت: عالیه مثل اینکه انتخابات جدید نزدیکه !
گفتم :  با پرداخت بموقع عوارض ، سرعت در آبادانی شهر حاصل خواهد شد
گفت: پس ما بی جهت  گناه این همه خرابیهای موجود در شهر را به گردن شهرداری می انداختیم ،  نگو که شهروندان مقصر هستند و ما خبر نداشتیم!
گفتم :  اینو شنیدی که میگن گچ هم در حال گران شدن هست
گفت: پس با این حساب بعضی کله ها قیمت پیدا می کنه
گفتم :  ایران و تاجیکستان و همچنین قزاقستان حجم مبادلاتشان به بیست و شش میلیارد دلار رسید.
گفت: تبادلاتشان سر چی هست؟ لابد ما نفت و گاز و فن‌آوری های نوین تقدیم حضورشان می کنیم عوضش آنها هم یکی از خیابان‌های شهرشان را بنام یکی از مشاهیر کشورمان می کنند و در دانشگاه‌های خودشان زبان فارسی تدریس می کنند!
گفتم :  جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در لوزان سوئیس بر اثر سانحه دوچرخه استخوان لگنش شکست و خانه نشین شد.
گفت: بر این مژده گر جان فشانم رواست، آخه مرد حسابی اینهم آخر و عاقبت کری خواندن با ظریف، یک کم سیاست و کیاست و  ظرافت را از ظریف ما یاد بگیر!
گفتم : استعفای دیگری در کار نیست
گفت: اونهایی که استعفا کردند ضرر کردند و اونهایی که ماندند باهاشون توافق شد!
گفتم : ملاک انجام وظیفه است
گفت: اگه وظیفه شناسی باشه، خیلی خوبه

اشتراک گذاری این مطلب در :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در ادامه بخوانید ....

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری این مطلب در :

گفتگوی اختصاصی صبح آمل با خانم مهندس سمانه هندویی معاونت مالی و اداری شرکت های گروه هندویی و عضو هیئت امنای شهرک شهدای تشبندان محمودآباد: واقعیت این است که در دنیای امروز ‌ صدای مردان چنان بلند شده است که گاهی، شاید برای ایجاد تعادل، باید از مردها خواست تا کمی سکوت کنند تا صدای زنان موفق دنیا بهتر شنیده شود